سه شنبه ۲۵ ارديبهشت
|
|
شیشه شکست
شاخه تکان خورد
پرتقال افتاد
|
|
|
|
|
ای تمام زندگی! با تو جنونم دیدنیست
|
|
|
|
|
به خیالم زده ای سنگ خزان باز ، گذشتم
|
|
|
|
|
بیا که هر غمِ متجاوزگری گلوی حلقم را آبستن بغض های بی شماری کرده...😔😔
و من هربار....
|
|
|
|
|
صریح گویم اگر چه تلخ باشد
چرا با نفسِ خود چالش نداریم
ز وحدت گفته ها بسیار داریم
ولی با هم سرِ
|
|
|
|
|
درشطِ خونِ خویش ،
پارو میزدم من با قلم
|
|
|
|
|
آری اسمش روزگار است
تحفه غذایی است
شور و بد مزه انگار
که باچاشنی عشق
مزه دارش ساختیم
قصه شیرین
|
|
|
|
|
اگریک روز تامرگم بماند
همان یک روز راهم مست باشم
بنوشم بی خبر از دارِ دنیا
فدای ساقیان دربست باشم
|
|
|
|
|
بعضی شعرها به هیچ زبانی ترجمه نخواهند شد
|
|
|
|
|
زندگی جولان مده قایم به شکبازی بس است
فتنه کم کن کله ملق محضر قاضی بس است
|
|
|
|
|
من یه سرباز لب مرزم که تنهاس اما
|
|
|
|
|
.
نشان ز غر بت عمر دارم نا هنوار ره پسین می بینم
هر چه عصیان کر دل هنواره پیش شهین می بینم
د
|
|
|
|
|
اگر اهل هدایت بودند این قوم > (ادامه شعر)
|
|
|
|
|
همسایه ی دیوار به دیوار کجایی
چون برگ قشنگ هر سپیدار کجایی
|
|
|
|
|
خودم بودم تا لحظه ای تو را دیدم، افتاد به دل لرزه ای
نگاهی، صدایی یا حست بمن @ نیدی
|
|
|
|
|
من که باشم که طلب از بن معشوق کنم؟
|
|
|
|
|
مثل رز پژمرده ی در زندانم
زینب حسنی
|
|
|
|
|
من به روایت ما
گرگ است
آن کودک شیطان سر به هوا
که داد گوسفندان بازی
از دستش به هواست
|
|
|
|
|
بیا به خاطره عشق مان سری بزنیم
در آسمان دل انگیز آن پری بزنیم
|
|
|
|
|
دست به دور گردنم عین طناب می شود
|
|
|
|
|
در خواب خفته گان را خواهی خمیر مایه
خوارند از آن مخواه تو معنای هر نشانه
|
|
|
|
|
اشتباه از من بود یا تو
یا دنیا راه و رسمش همین است
|
|
|
|
|
ای دوست نزن زخم زبان این دلِ تنگ است
عقل من عاشق با دلم سخت به جنگ است
|
|
|
|
|
حال جهان یک حال دیگر می شود حتما
وقتی که شوق مادری لبریز خواهد شد
آن وقت شمشیر علی ابن ابی طالب
ب
|
|
|
|
|
شب از ظهور طرهات برپاست معمولا؟
|
|
|
|
|
با پاهایم راه میروم
با دستهایم نقاشی میکنم
و...
|
|
|
|
|
آقا اجازه
ما عرض داریم
البته اگر به طول شما بر نمی خورد
عرض ما این است
چرا ما هرجا رسیدیم انگشت
|
|
|
|
|
شادی و دلخوشیم از رخ من پیدا نیست؟
|
|
|
|
|
عنكبوت است اين جهان و تار آن
بر تنيده بر همه اعمالمان
|
|
|
|
|
ای وطن آئین عشق سر لوح فرزندان توست
تورو پس گیریم باز زین نطفه های نادرست
|
|
|
|
|
زنی آمد کنار حوض حیاط مقابلم ایستاد ، نام من زیباست ، من زن بابای شمام
|
|
|
|
|
دل یکی دلبر یکی نی دلبری باشد هزار
من یکی و او یکی عاشق نمی آید بکار
چون عسل شیرین بغل شیرین ن
|
|
|
|
|
به پاشویهی درخت
غمبارید آسمان
پرنده وقتی تبنامهی برگ میخواند
|
|
|
|
|
بنمای رخ که باغ و گلستانم آرزوست
بگشای لب که قند فراوانم آرزوست
ای آفتاب حسن برون آ دمی ز ابر
کان
|
|
|
|
|
خـدایـا
خـالقـا
پـروردگـارا...
ستایش میکنم صُنعِ شما را
|
|
|
|
|
خوشدلی رفت و غمش در دل ما منزل کرد
|
|
|
|
|
در منطق پاولوف
سگ ، سورتمه ران فطب سیاهی بود
|
|
|
|
|
صدایِ خشمگین غرّید و معنایِ سخن خشکید
|
|
|
|
|
دلم در بهار زمستان میخواهد...
زمستان و شال و چای و ...
|
|
|
|
|
فریاد ز سجیل و ابابیل بر آید....
|
|
|
|
|
چه رنگی دارد
مثل میوه شده است
ماه روی درخت
|
|
|
|
|
دنیابرایم نسخه ی دلشوره پیچیده!
|
|
|
|
|
دگر از واژۀ لیلی محبّت را جدا کردند
|
|
|
|
|
تا که علم و تجربـه در کار نیست
راه حل بر مشکلات هموار نیست
گـر تملـق شیـوه و مـرسوم گشت
خفت و خو
|
|
|
|
|
دگرکارهم نشد دارد
شجاعت جای خود دارد
کسی ازدردمیگوید
که غم درکالبُد دارد
الاای اشکِ در دیده
الا
|
|
|
|
|
بِه دانه ترین حس صمیمانه ی من
بر باد ترین کامه ی پروانه ی من
دانی که زِ هم بی نفسی یعنی چه
|
|
|
|
|
در جهت باد صبا می آیند کوی عاشقان
با قلمُ و رازُ و ثَنا می آیند سوی عاشقان
|
|
|
|
|
دیگر به خواب من نیا
کابوس هرشب میشوی
با این نماندن تا ابد
دق میکنم آخر شبی
|
|
|
|
|
ببین تا کجا درد را می کشم
|
|
|
|
|
راه ما است و راه هر ملت شهادت است
|
|
|
|
|
چه تضمین که گویند گناهی بکن
|
|
|
|
|
هرچه شعر نوشتم تاثیر نداشت...
|
|
|
|
|
ما شب زده هستیم و شبی روز نداریم
در ظلمت شب شمع شب افروز نداریم
قانون شب است شب همه آرام بگیرند
م
|
|
|
مجموع ۱۲۴۰۸۷ پست فعال در ۱۵۵۲ صفحه |