سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری


عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

اعضای آنلاین

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

چهارشنبه 2 خرداد 1403
    15 ذو القعدة 1445
      Wednesday 22 May 2024
        به سکوی پرتاب شهرت و افتخار ،نجابت و اقتدار ... سایت ادبی شعرناب خوش آمدید مقدمتان گلباران🌹🌹

        چهارشنبه ۲ خرداد

        $ خلوت شب $

        شعری از

        سیاوش مقیمی (هیچ به هیچ)

         از دفتر نفسهای غریب نوع شعر
        ارسال شده در تاریخ سه شنبه ۱۸ بهمن ۱۳۹۰ ۲۲:۱۱ شماره ثبت ۵۳۰۹
          بازدید : ۱۱۶۶   |    نظرات : ۱۵
        رنگ شــعــر
        رنگ زمینه
        دفاتر شعر سیاوش مقیمی (هیچ به هیچ)
        آخرین اشعار ناب سیاوش مقیمی (هیچ به هیچ)

        باز دل من گرفته ، آینه غم گرفته
        ثانیه خونین شده ، لحظه ماتم گرفته
        درای خونه بسته ، پنجره ها شکسته
        عقربه ها بی قرار ، زمان به گِل نشسته
        دقیقه ها پریشون ، لحظه ها پر شد از خون
        در گیر و دار اشکام ، ترانه هام شد حیرون
        دل به دلِ شب دادم ، دل رو به خلوت دادم
        به یاد ندارم شبی ، که گریه از دست دادم
        شبهای بی ستاره ، دل من بی قراره
        چشام همیشه خیسه ، پاییزم بی بهاره
        دلگیرم از این شبها ، دلم نشسته تنها
        توُ پیچ و تاب فردا ، پیچیده توی غمها
        شبها وفا ندارن ، رو قلبم پا می ذارن
        به فردا دل می بندن ، منو تنها می ذارن
        سر زده باز سپیده ، بازم فردا رسیده
        همهمه و هیاهو ، شب از سرم پریده
        دقیقه تو راه نرو ، ثانیه بی راه برو
        مرگ زمان دست تو ، لحظه تو اشتباه رو
        عقربه درجا بزن ، دل رو به دریا بزن
        برو به جنگ فردا ، طعنه به دنیا بزن
        شبم رو فردا نکن ، فردا رو برپا نکن
        خلوتمو پس بگیر ، این دلو رسوا نکن
        خلوت شب می ارزه ، به صدها روز هرزه
        روزا نفس می گیره ، دل توُ سینه می لرزه
        بذار که شب بمونه ، غم توُ دلم نمونه
        با رفتنش دوباره ، دلم تنها می مونه
        شب که به فردا میره ، باز دل من می گیره
        توُ ازدحام فردا ، جون میده و می میره

        S_H.H
        سه شنبه 19 مرداد 1389 ه.ش ساعت 4:24 صبح
        ۰
        اشتراک گذاری این شعر
        ۱۵ شاعر این شعر را خوانده اند

        Guest

         ،

        م مهرپرور ( م مهر)

         ،

        مهناز چالاکی

         ،

        ابوالفضل عظيمي بيلوردي ( دادا )

         ،

        سیاوش مقیمی (هیچ به هیچ)

         ،

        سید حاج فکری احمدی زاده (ملحق)

         ،

        امیرموسویان(ا.م.غروب)

         ،

        مدینه ولی زاده جوشقان

        ،

        اعظم خواجه اف - خجسته

         ،

        منوچهر منوچهری (بیدل)

         ،

        نیلوفر کاوه

         ،

        رضا رحیق

         ،

        مهدي گودرزی (رها)

         ،

        محمد جوکار

         ،

        الهه نصیری زاده

        نقدها و نظرات
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.

        (متن های کوتاه و غیر مرتبط با نقد، با صلاحدید مدیران حذف خواهند شد)
        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        شاهزاده خانوم شاهزاده خانوم
        ۱۷ ساعت پیش         طاهره حسین زاده (کوهواره) طاهره حسین زاده (کوهواره)
        دیروز         بهروز عسکرزاده بهروز عسکرزاده
        ۲ روز پیش         جمیله عجم(بانوی واژه ها) جمیله عجم(بانوی واژه ها)
        ۳ روز پیش         احمدی زاده(ملحق) احمدی زاده(ملحق)
        ۳ روز پیش         علیرضا حاجی پوری باسمنج راوی عشق علیرضا حاجی پوری باسمنج راوی عشق
        ۵ روز پیش         نرگس زند (آرامش) نرگس زند (آرامش)
        ۷ روز پیش

        نظرات

        مشاعره

        محمد گلی ایوری

        می نشینم دم به دم با گل که شهدش سر کشم اا در حیمت گو که هر مستانه را جا می دهی
        آرزو هرسیج ثانی(دلدار)

        تو همانند طوفانی بودی که ویران ساختی مرا حال من با ویرانه هایم چه کنم
        ساسان نجفی(سراب)

        رر داغ فراق بین که طربنامه وصال اا ای لاله رخ به خون جگر نگارمت
        مدینه ولی زاده جوشقان

        من اعتراض می کنم ای داد ای هوار اا دارد مرا کجای جهان می برد قطار
        شاهزاده خانوم

        ازگلوی گرفته ی کوچه ها بیرون زدیم ااا درخت ها چماق شده بودند و آنقدر گریه داشتیم که در آن همه غبار و گاز اشک های طبیعی بریزیم ااا ما شکستن بودیم و مشت هایی را که در هوا می چرخاندیم ااا عاقبت بر میز کوبیدیم

        کاربران اشتراک دار

        محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        0