سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

اعضای آنلاین

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

يکشنبه 30 ارديبهشت 1403
    12 ذو القعدة 1445
      Sunday 19 May 2024
        به سکوی پرتاب شهرت و افتخار ،نجابت و اقتدار ... سایت ادبی شعرناب خوش آمدید مقدمتان گلباران🌹🌹

        يکشنبه ۳۰ ارديبهشت

        غم نامه

        شعری از

        سارا ماجد

        از دفتر شعرناب نوع شعر غزل

        ارسال شده در تاریخ پنجشنبه ۱ خرداد ۱۳۹۳ ۱۳:۱۵ شماره ثبت ۲۶۶۱۹
          بازدید : ۳۶۱   |    نظرات : ۲۵

        رنگ شــعــر
        رنگ زمینه
        دفاتر شعر سارا ماجد
        آخرین اشعار ناب سارا ماجد

        مرا ببخش...
        میدانم,بدون تو دیگر واژه ها سراب می شوند
        چشم های تو درآرزوهای دلم خواب می شوند
        وقندیل های بغض زیر شکنجه ی نبودنهایت
        چه ظالمانه آب میشوند
        از دوریت درون حلقه های اشکم پر از سوال هایی که نپرسیده جواب میشوند.
        دیگر شب بدون تو مهتاب نیست
        خورشید برای من نماد آفتاب نیست
        برگرد,میدانم خواسته ای ناممکن است
        اما هر ناممکنی که ...محال نیست
        نگاه منتظرم خیره به پیام های گوشی
        آخر هر امیدی که...خیال نیست
        معنی این همه نفرت را نمی فهمم
        مگر اشک های من برایت گواه نیست
        این آخرین خواسته ی یک دختر تنهاست
        عاشقترین شاعر دقایق غم هاست
        چشم هایت را میبری,غزل هایت را نه
        عکست را ببر ولی اسمت رانه
        دیگر
        راهی نمانده برای آشتی
        میدانم حقیقت است که دوستم نداشتی
        میخواستی غرور مرا بهانه کنی
        نیمایی قشنگ مرا مچاله کنی
        میخواستی که بشکنم زیر واژه ها
        اسم خودت را قاطی ترانه کنی
        سرما گذشته است...زمستان تمام شد
        اسمت درون واژه ها حرام شد
        دیگر تو را نخواهم داشت حتی در غزل
        نمیدانم انگارآشنا بود دلم با تو از ازل
        حفظم آخرین غزل نیمه تمام را
        دوست داشتمش این ساز بی کلام را
        تو نیستی وچراغت همیشه خاموش
        من منتظرو تو کرده ای فراموش
        شب های بلند زمستان را
        خیابان های غرب تهران را
        با من نو خداحافظی میکنی برای همیشه
        می سپاری مرا به سرنوشت تا همیشه
        تو مرا بدرود می گفتی ومن شعر را
         تو از من شر ومن از تو شور را
        به یادگار گرفتیم
        آه...
        خدایا کاش آخرش را جور دیگر رنگ میزدی
        بیت آخر غزل را خوش آهنگ تر میزدی
        کاش...اما نه!
        تو رفته ای وگفته ای که نمیخواستیم
        عاشقم نبوده ای!!
        پس؟؟چرا؟
        نگران چه بوده ای؟
        غرور لگدمال شده ی دختری که
        تمام واژه های شعرش را محتاج غزل های توست؟
        تو که نمی خواستی چرا؟
        میخواستی ببینیم که چه شود؟
        که نگاهت را به رخ چشم های خیسم بکشی؟
        یا غزل هایی که دنیای من بود؟
        میخواستی بروی باشد برو ولی
        نگفتی در اردیبهشت غزل هایت چه داشتی که ویرانم کرد؟
        حالا که می روی
        حالا که کوچه ها بن بست میشود
        دلت برای دلم تنگ که نه,سنگ میشود
        وعشق در قلب من زیاد ودر چشم های تو بی رنگ میشود
        این نوشته نه غزل است ونه مثنوی ونه سپید
        غم نامه ی دختری که رنگ خوشبختی ندید...
        ۴
        اشتراک گذاری این شعر

        نقدها و نظرات
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        کاربران اشتراک دار

        محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        0