سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

اعضای آنلاین

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

دوشنبه 31 ارديبهشت 1403
    13 ذو القعدة 1445
      Monday 20 May 2024
        به سکوی پرتاب شهرت و افتخار ،نجابت و اقتدار ... سایت ادبی شعرناب خوش آمدید مقدمتان گلباران🌹🌹

        دوشنبه ۳۱ ارديبهشت

        هفت سین زمستانی من

        شعری از

        دهمرده

        از دفتر شعرناب نوع شعر

        ارسال شده در تاریخ پنجشنبه ۱۷ اسفند ۱۳۹۱ ۱۹:۴۸ شماره ثبت ۱۰۱۲۳
          بازدید : ۳۴۰۸   |    نظرات : ۲۰

        رنگ شــعــر
        رنگ زمینه
        دفاتر شعر دهمرده

        ظاهرا فصل بهار ،به همين زودي زود ،مي رسد بر در دروازه ي شهر
        همه شادند ولي ...
        من در كلبه ي خود مي بندم ،تو از آن روز كه بي من رفتي ، عاشق فصل زمستان شده ام
        و به دور از تو هنوز ،سفره اي ميچينم...
        عالمي سين اينجاست:
        سفر و سوزش و سختي و سياهي و سراب ، سرزنش هاي دل ساده ي من
        سنگي اين دل عاشق كش تو ، سيل بي وقفه ي ترس از فردا
        و سكوتي مطلق! كه هجوم نت آواز صداي تو در آن ، دم به دم ميپيچد
        هفت سيني زميان اينها ، انتخابي سخت است
        هفت سينم اين است:
        سين اول اينجا ، سردي نحس اتاق است كه دور از تو مرا ، در بغل مي گيرد...
        و به سان بدن معشوقش ، بي امان مي بوسد
        سين دوم به سر سفره ي من ، هنر سفسطه است!
        كه به خود ميگويم...
        كه تو بر ميگردي ، كه پشيمان شده اي...
        سين سوم هم نيست
        جز سقوطي آزاد
        از لب دره ي حسرت خوردن ، به ميان دل پر وحشت شب!
        سين بعدي اينجاست ، در درون قلبم...
        سستي مبهم و بي پاياني ،كه بسان پيچك ، در خودش ميگيرد
        همه ي شادي و لبخنده ی من
        سين پنجم بي تو
        سايش روح پر از عشق من است ، روي سوهان غم دوري تو
        ششمين سين آنجاست
        روي آن دفتر شعري كه برايت گفتم ، و نخواندي هرگز...
        ساعتي پژمرده!
        كه از آن روز كه رفتي خوابيد ، و به من ميگويد: ((كه از اين ثانيه تنها شده اي!))
        و تو رفتي و هنوز... لحظه ها قلب مرا ميشكنند...
        سين هفتم پوسيد...
        تو خودت مي داني ، سین هفتم كه پر از خاطره هاست...
        خاطرات تلخي ، كه تمامي دل تنگ مرا ، بي تپش مي سازد !
        سين هفتم هم نيست
        جز همان ميوه ي دندان زده اي ، كه به من پس دادي
        به يقين يادت هست!
        سيب سرخي كه بدون تو در اين دوزخ سرد ، در غم  و حسرت و دلتنگي تو...
        عاشقانه پژمرد...
        و دل تنهايم ، چه غريبانه شكست...
        و چه سال شومي  ، بعد تو خواهم داشت...
        ۰
        اشتراک گذاری این شعر

        نقدها و نظرات
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


        (متن های کوتاه و غیر مرتبط با نقد، با صلاحدید مدیران حذف خواهند شد)
        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        کاربران اشتراک دار

        محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        0