محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
پنجشنبه 27 ارديبهشت 1403
روز ارتباطات و روابط عمومي 9 ذو القعدة 1445
Thursday 16 May 2024
به سکوی پرتاب شهرت و افتخار ،نجابت و اقتدار ... سایت ادبی شعرناب خوش آمدید مقدمتان گلباران🌹🌹
پنجشنبه ۲۷ ارديبهشت
دوست دارم زندگی را با تو و عطر بهاری
✍️ تصنیف
م.مدهوش🍃
🎧 دکلمه: بانو هستی احمدی✨
درآن سکوت یکریز
درآن سیاه دهلیز
عشق در بهار.اجتماعی
همه نفع خود به خواهیم، که زدیگران جداییم
چو ز خویش ما گذشتیم . دل مان شود وفا
عقل یارم بود اگر ، میکرد ترکِ عشقِ یار؟
اختیار اَر بود ، راحت من نمیکرد اختیار؟
زمستان راغافلگیرکرده اند
شکوفه هایی که.....
به آینده مینگرم که همچون آینهای
پیش رویم ایستاده
و گذشتهام را بازمینماید
که قطره قطره قطره
ا
زیر نور ماه،
پلاک خانهی تو،
--چهاردهست!
لیلا_طیبی (صحرا)
ظلم در روز ازل مانند یک قابیل شد
موج آتش خیزد از اندوه دریای دلم...
گفته بودم
که بی تو هم
دوام می آورم...
🌹جان من قربان چشم خسته ات ای پدرم......
چشمهایت خلاف انصاف است
و من ضعیف تر از برگ زرد پاییزم
به روی شاخه درخت
چه کسی می داند؟
چه کسی می ماند؟
حضرت معشوق ممنوع بدان سهم منی
شنیدم نغمهای از دور، با آشفته حالیها
نشسته صوتِ گُل بر جان و دل، درخشکسالیها
تو گویی نیمههای گ
وقتی یتیمی نیمه شب در انتظار است
دلواپسی های علی در کوله بار است
تا حال مظلوم غریبی آه و زاریست
د
فاصله ها ...
این فاصله هایی که میان من و من هاست
انگیزۀ در ماندگی مهین تنهاست
این کهنه دیار
با من ز فرداها بگو، از آرزوهای لطیف!
کمکم دلیلِ بودنت را نزد من، ابراز کن
این شعر را به همه معلمان و استادان بزرگوار تقدیم عرض میکنم.
هستی معلم است و جهان از معلم است
خسته از مهر مادری از لطف پدری
خسته از همه گشته ایم حتی یارمان
از نور عشق تو
ای اشتیاق سبز
سنگ صبور دلهره هایم شکوفه داد
نه ماه در بطن ِ رحِم گفتم :
« من نطفه ام باید پسر باشد »
گفتند : « ساکت .. هیس .. شرمت باد
دختر
فکرهایت را برهنه کن، در آغوش نگاهم...
هنگام رفتن تو جان از بدن درآید
دستم بگیر و میمان تا درد من سرآید
« بسم الله الرحمن الرحیم هست کلید در گنج حکیم
... خواجه حافظ...»
( شاید این بغض فرو خورده زم
ای علمــــدارِ بــا وفـــا عباس
Find my heart with your breath, with the scent of spring flowers
فریادِ کشتهیِ خفقان ، لال نیست هست ؟
لباسِ هومدلی دِ وَر نَکِردی
به بختِ خودم قانعم گر نشد !!!
یوسف شدی تا پس زنم شاه و زلیخایت شوم
آینه از دستم افتاد و شکست
جمع کردم آنهمه آئینه را
اهل دل را جز رخ یار هم رهی نیست
جز ز عطرش در سر از او آگهی نیست
دل به دل رازش عیان گشته به عال
جامانده ز بستانم به باران نرسیدم
زنهار زان مرحله بازان به یاران نرسیدم
از اشارت عش
این قلب خستم انگار دیگه توان نداره
جوانی رفته و نایی نمانده.....
در نگاهت گُلِ من حسِّ خوشایندی است
کبر دانی ایدل از بیماری است
حیله ورزی آفت هوشیاری است
بند غم بر خود تنیدن راه آزادی نبود
از همان اول کسی دلواپس شادی نبود
دشت ما با نغمه های بلبلان سرزن
الا ای پیر فرزانه
منم بد مست سر نشناس و پا نشناس و دیوانه
منم بر آن کلید کعبه عشق تو دندانه
خدا ر
داره کم کم عطر موهات روی شونم می میره
تقدیم به همه ی پدران نازنین
در شهری
که "عشق"
بازیچه ی
مردمان ِ بغال است!
برو ای خندهٔ مستانهٔ او سر به سرِ من نگُذار
مرا می شنوی ای عشق
من از دیار مهربانیم
من آشنای دیرین محبتم
من صدای گذر نسیم از میان گندم زار را
چی شده ، خجسته شده آدم ،
نِی همبون میزنه ؟
غزلی با ۱۱ قافیه همسان
برای اولین بار
تو امید منی ای یار سرکش
برو آن روسری ات را ز سر کش
نگرد
🌹من در خیال ماندنت ماندم ولی.........
ساز غزل با دل من کوک نیست
دلتنگیِ به تنگ آمده بود
از عقربه ی ساعتی که...
می روم ، همراهم نیستی
می آیم ، نزدیکم نیستی
رویا نیستی
حقیقت نیستی
قطعا فکر آشفته ی منی که همچنا
عیدانه ایست، بلکه بگیرد به فال نیک
ای معتمد، تو را به خدا زودتر ببر
در دست ابالفضل، عَلَم بود حسین بن علی را
در دست حسین بن علی آخته امّا علم شاه
آمد بهار و نغمه ی دل آه می خواهد هنوز
نمی دانم چه می بینید ، دلم بس تنگ می بینم
مجموع ۱۲۴۱۱۳ پست فعال در ۱۵۵۲ صفحه
محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک