سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

اعضای آنلاین

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

دوشنبه 17 ارديبهشت 1403
  • روز اسناد ملي
28 شوال 1445
    Monday 6 May 2024
      به سکوی پرتاب شهرت و افتخار ،نجابت و اقتدار ... سایت ادبی شعرناب خوش آمدید مقدمتان گلباران🌹🌹

      دوشنبه ۱۷ ارديبهشت

      بوی غم

      شعری از

      اسمر شجاعان

      از دفتر شعرناب نوع شعر چهار پاره

      ارسال شده در تاریخ دوشنبه ۱۲ آبان ۱۳۹۳ ۲۳:۱۸ شماره ثبت ۳۱۴۷۴
        بازدید : ۶۹۱   |    نظرات : ۱۶

      رنگ شــعــر
      رنگ زمینه
      دفاتر شعر اسمر شجاعان

      برای تمام دختران و زنان سرزمینم که در کمین اسرائیل غاصب و متجاوز گر و دیگر نیروهای شیطانی و داعشی تن به حقارت نخواهند سپرد و چون کوه استوارند.
       
      بوی غم

      بوی غم می دهد عصر خاموش قرن
      بگیرد تبر غیرت از خشم بید
      بگو رستم سرزمینم کجاست؟
      که ضحّاک از شهر ما غنچه چید
      بگو طاقت مرگ و میلاد و شعر
      دگر طاق و شیرینِ اعجاز نیست
      بگو روی لیلای زیبای شهر
      به طنّازی و دلبری باز نیست
      که پرپر شدن نو عروسان شهر
      همان ماه رویان ایران زمین
      همان دخترکهای شرقی نواز
      چو گوهر میان صدف بر نگین
      بگو ماه تنهایی کشورم
      نه مهر و نه آبان و اسفند بود
      شبی که وطن در خیالش دوید
      همان تک درخت دماوند بود
      بگو بوی غم می دهد کشورم
      که خشکیده شد مثل زاینده رود
      به البرز گفتم گناهت چه بود؟
      همان قامتِ بر فرازِ کبود
      فقط مرگ نه. مرگِ انسانیت
      که کوروش نژادی سبکبال بود
      به گفتار و پندارِ نیکِ سخن
      به ایران و بابِل همه بال بود
      بنالد دلم از هوای قفس
      بزن مادرم پرده ها را کنار
      به مهمانیِ خون بهایِ کفن
      چکاوک به خون بسته بالای دار
      فقط این یکی گوش کن چون هزار
      غم از دل برون آید و تکه شد
      دلی که به خونخواهیِ سنگ رفت
      به تاریخ پیوست و یک قصه شد
      چرا انفجاری که در التهاب زبان
      بر این حنجره بسته بیدار نیست؟
      چرا ناجیِ آسمان و فلک
      خدایا بر این درد ما یار نیست؟

      اسمر شجاعان خراسانی
      ۱۰
      اشتراک گذاری این شعر

      نقدها و نظرات
      تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


      ارسال پیام خصوصی

      نقد و آموزش

      نظرات

      مشاعره

      کاربران اشتراک دار

      محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
      کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
      استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
      0