سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

اعضای آنلاین

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

چهارشنبه 2 خرداد 1403
    15 ذو القعدة 1445
      Wednesday 22 May 2024
        به سکوی پرتاب شهرت و افتخار ،نجابت و اقتدار ... سایت ادبی شعرناب خوش آمدید مقدمتان گلباران🌹🌹

        چهارشنبه ۲ خرداد

        اسفند

        شعری از

        فرامک سلیمانی دشتکی(مازیار)

        از دفتر تنهایی نوع شعر دلنوشته

        ارسال شده در تاریخ دوشنبه ۱۸ آذر ۱۳۹۲ ۲۳:۵۰ شماره ثبت ۲۱۱۰۸
          بازدید : ۱۱۸۰   |    نظرات : ۱۶

        رنگ شــعــر
        رنگ زمینه
        دفاتر شعر فرامک سلیمانی دشتکی(مازیار)
        آخرین اشعار ناب فرامک سلیمانی دشتکی(مازیار)

        صدای ارسالی شاعر:

        حرفی بزن تا سایه ی غم رخت بندد

        کاری بکن تا چشمِ گریانم بخندد

        آتش بزن بر ریشه های بی وفایی

        تا تَل شود خاکسترِ سردِ جدایی

        افسونِ این آینه ها را چون که بستند

        آینه ها را در شبِ سردی شکستند

        یک پند از پیغمبرِ دزدان شنیدم

        از روی پَرچینت به آن سویت دویدم

        رسوا شدم ناگه چو دیدم مستیِ لب

        می سوزم از آن لحظه در سوزِ تو هر شب

        در گوش تو نجوا کردم ، آخرینم

        من عاشق چشمانِ سبزِ اینچنینم

        شد زیر گوشت ناگهان یک خال پیدا

        چون گوشواری زیر گوشت شد هویدا

        گفتش به من ، من خالِ پنهانم در اینجا

        تو می روی من تا ابد می مانم اینجا

        گفتم به شب ای لعنتی ، یکسال شب باش

        با من شریکِ لحظه های سوزِ لب باش

        بر من بتاب و چون خودت من را سیاه کن

        از آن سیاهی ها ز من خالی جدا کن

        شاید توانستم شبی بر لب نشینم

        خالی شوم در لحظه های آخرینم

        وقتی نماند از عمر محدودی که طی شد

        مهری برفت و آذر و آغاز دی شد

        بهمن که فصل رویش من بود خشکید

        اما زمین در فصل بعدی زود جنبید

        آنجا که قسمت را شبی تغییر دادند

        پروانه را اسفندماه زنجیر دادند

        ای صاحبِ اسفندماه برفی بباران

        در روزِ میلادِ تمام بی وفایان

        تا یک علف در دامنش دلشاد گردد

        کُنجِ قفس آن شاپرک آزاد گردد

        روزی که فروردین شده یکباره آغاز

        سر می رسد افسانه ی زیبای پرواز

        اردیبهشت اما پرستوهای عاشق

        در ساحلی پهلو گرفته بال قایق

        خرداد آمد من گرفتارِ بروباد

        گویی زدند قفلی به پاهای لبِ شاد

        در تیر چون فصل درو فصل تبر شد

        چشمانِ آن دسته تبر از اشک تر شد

        نامهربانی را چو اکنون یاد دادند

        فرمان قتلِ کبک را مرداد دادند

        شهریور است لطفی بکن اینجا غریبیم

        از هرچه بود و هست اینجا بی نصیبیم

        دیگر نماند اینجا ز ما نامی و یادی

        ویران شدم گویی بدستِ گردبادی

        ۰
        اشتراک گذاری این شعر

        نقدها و نظرات
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        کاربران اشتراک دار

        محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        0