سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

اعضای آنلاین

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

چهارشنبه 16 خرداد 1403
    29 ذو القعدة 1445
    • شهادت حضرت امام محمد تقي عليه السلام «جوادالائمه»، 220 هـ ق
    Wednesday 5 Jun 2024
    • روز جهاني محيط زيست
    مقام معظم رهبری سید علی خامنه ای و انقلاب مردمی و جمهوری اسلامی ایران خظ قرمز ماست. اری اینجاسایت ادبی شعرناب است مقدمتان گلباران..

    چهارشنبه ۱۶ خرداد

    قهرمان

    شعری از

    حدیث سلیمانیان (شازده کوچولو)

    از دفتر شعرناب نوع شعر متن ادبی

    ارسال شده در تاریخ شنبه ۲۷ آذر ۱۴۰۰ ۲۱:۰۳ شماره ثبت ۱۰۵۷۶۷
      بازدید : ۱۳۵   |    نظرات : ۲

    رنگ شــعــر
    رنگ زمینه
    دفاتر شعر حدیث سلیمانیان (شازده کوچولو)
    آخرین اشعار ناب حدیث سلیمانیان (شازده کوچولو)

    همیشه می خواستم قهرمان باشم.
    به شخصی عشق بدهم و از شخصی محافظت ،  مراقبت کنم و امنیت را تقدیم خانه کوچک قلبش کنم.
    اما نمی دانستم چگونه ، از هر که رسید پرسیدم ، چگونه قهرمان شوم؟ چگونه می توانم یک قهرمان را پیدا کنم؟
     چیزی می گفت ، راهی را پیش پایم می گذاشت ؛
    و من آنقدر در میان پیچدگی راه ها گیج شده بودم که دنیا به دورم می چرخید ، من انقدر چرخیدم که به زمین افتادم .
     اشک در چشمانم جمع شده بود . دلم ناله، فغان و گریه می خواست ؛  و من در اوج نو امیدی از برخواستن و تلاش دوباره ...
     دستانی را دیدم که مرا از ژرفای نتوانستن هایم بیرون کشید .
     به خود که امدم صاحب آن دست های بزرگ را شناختم.
    پدرم بود... قهرمان دنیای کوچک ، زیبای من و مادرم .
    من تمام این مدت او را در کنارم داشتم و به دنبال قهرمانی دیگر می گشتم.
    شمعی در قلب سرما زده تاریکم با حضور تنها قهرمان بزرگ دنیای کوچکم  ، روشن شد . من حال ، امنیت و آرامش را در آغوشش یافته بودم ؛ و عجیب بود..
    راه  ، های زیاد مقابلم دیگر پر پیچ و خم به نظر نمی رسیدند . حتی دنیا هم دیگر  نچرخید .
    و من آرام درون دستانی که می دانستم هر چه باشم ، هر کاری بکنم ، من را در آغوش خواهند گرفت ، به خواب رفتم.
    متشکرم که در این هفده سال کودکی  های من ، مرا بزرگ کردی،  تولدت مبارک  روشنای امنیت و آرامشم پدر عزیزم🤍
    ۲
    اشتراک گذاری این شعر

    نقدها و نظرات
    عباسعلی استکی(چشمه)
    دوشنبه ۲۹ آذر ۱۴۰۰ ۱۵:۳۷
    درود بانو
    بسیار زیبا و جالب بود
    تولدتان مبارک خندانک
    سعید صادقی (بینا)
    دوشنبه ۲۹ آذر ۱۴۰۰ ۱۳:۱۳
    تولدشان مبارک
    درود فراوان خندانک
    تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


    ارسال پیام خصوصی

    نقد و آموزش

    نظرات

    مشاعره

    کاربران اشتراک دار

    محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
    کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
    استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
    0