شنبه ۲۲ ارديبهشت
|
|
ای غرقه به آه در رهت، صدها چشم...
|
|
|
|
|
ساقی بده درنیم شب ان باده راشکر شکر
رقصی درارن مطربان ان غمزه را شکر شکر
گردان بگردان چرخ جان از
|
|
|
|
|
با دلم بد شدی و، باز دعایم کردی
|
|
|
|
|
آرزویم جرعهای از روشنی بود و نشد
|
|
|
|
|
چه زجری بود برایم ،
شنیدنِ صوتی بسان ضجه
|
|
|
|
|
حال من خوب است خوب
پر زماهی، مثل قایق ساحل نشینان جنوب
حال من خوب است خوب
مثل طعم خوب قند و چایی
|
|
|
|
|
_بگو چند بهار دیگر
باید از راه برسد؟!
|
|
|
|
|
بگذار بمیرد چنین اش که عشق خوانندش
که هر چه هست تمنای بی حاصل است انگار
|
|
|
|
|
امشب میان کوچه ها یک ماه کامل می کشم...
|
|
|
|
|
تنهاییِ شَبَم را بی تو
ورق میزنَم
ماه به میهمانی ستاره ها
میروَد کاش
بادی بِوَزَد عطرِ تورا
به
|
|
|
|
|
زین پس به میان جدول ضرب، خواهم که دگر چو یک بمانم
با هر که رفیق راه گشتم ، اندازه ی آن نگاه دارم
|
|
|
|
|
ترسم دل او از گله آگاه شود
فریاد دلم هلهله بر چاه شود
تا بوده همین بوده ولی خرمن ما
حسرت به دلش آ
|
|
|
|
|
..مانده بودم دل سپارم به تو یا که به غمت؟..
«هاتفی گفت که غَمَت، از تو وفادار تر است»
|
|
|
|
|
لبخند ابر و رحمت بارانم آرزوست
|
|
|
|
|
گلی گم کرده روز شب طعنۀ باد
|
|
|
|
|
دنبال خودش گشت و همان ثانیه گم شد
|
|
|
|
|
چه آرزوی محالیست وصل جانانه
|
|
|
|
|
دلتنگیِ سختیست در این سینهی من
|
|
|
|
|
مِی گُساری آمد و گفتا که اِی ااا بی خبر از گرمی بازار دِی
|
|
|
|
|
از عاشق انتظار تو خواب راگرفت
دین را بهانه کرد و شراب را گرفت
|
|
|
|
|
...لیک من و پیشهٔ عشق، این من و دکّان خودم
|
|
|
|
|
عین و ذهن.دوبیتی فلسفی
عمل از پختگی در کار باشد
زهی بهتر ز قیل و قال باشد
عمل با علم چون همر
|
|
|
|
|
کوچ کردم که بگیرم سرِ خود آوارم
|
|
|
|
|
تلخ است با تو ترسیدن
تلخ تر با تو رقصیدن
تلخ است گاهی تو سرنوشتم را انتخاب کنی
|
|
|
|
|
داغی نشانده بر دل ،
دلگیریِ غربتِ هر،
غروبِ روزجمعه
|
|
|
|
|
عشق ، روزی اهلِ دل را میکند بیمارِ خود ..
|
|
|
|
|
صدای پای باد
روی سنگفرشهای کوچه
دوباره قدمهای پُرتکرار
میزند گام بر پیکر کوچه
دوباره صبح شده
|
|
|
|
|
بهار در راه است
کاش عطرِ بدنش
با گلها به مشامم برسد
او دِگر رویا نیست
حِسی در رگِ من است.
آگری
|
|
|
|
|
اگر از فرش به عرش ازلی پَر نکشیم اا جرئه ای از می ناب خَلَدی سَر نکشیم
|
|
|
|
|
بیداد اگر کنی به ستم مبتلا شوی
با ذات مس ، چگونه توانی طلا شوی
|
|
|
|
|
گُذر کردم ز دشت حادثه با کوله باری از معانی
|
|
|
|
|
عاشقانت همه گی واله دیدار تواند
|
|
|
|
|
چه تلخ است
قصه ی صدفی
که مرواریدش
را سینه به سینه
میبیند...
|
|
|
|
|
نمی دانم چه می آید دوباره بر سرم با انتخاب تو...
|
|
|
|
|
ما مهندسها اسیر درد بیکاری شدیم
|
|
|
|
|
مَنَم مَجالِ زندگیْ آرمیدهْ زِ بالِ عشق
دیدن خواهم و بی دغدغهْ مالِ عشق
بیافرینیم دقایقیْ حُزنْ دی
|
|
|
|
|
شعر زیبای تضاد از شاعر امیرعباس مومنی
|
|
|
|
|
هرگز نمی دهم به کس ، این حال ناب را !!
|
|
|
|
|
چه شبی بود گذشت ، بر سر من
کاش تکرار نشود ، در بر من
این چه دردی است ، که گاهی بر من
می کند
|
|
|
|
|
ما نوع بشر زنده به احسانِ همیم
محتاج دل و نگاه و دستان همیم
هنگام خطر کنار هم با دل و جان
فارغ ز
|
|
|
|
|
مولای عصر حضرت مهدی خودت بیا
|
|
|
|
|
این شانس های من
هیچ کدام شانسی نداشتند
|
|
|
|
|
مهدی به زخم کهنه ی ما التیام نیست
|
|
|
|
|
تردیدندارمکهجهانمیمیرد
اینجسمکهدلبستهبهجانمیمیرد
|
|
|
|
|
ای حیات !
ما را دگر به کجا می بری ؟
|
|
|
|
|
شروع عشقمان را با تو یک پرواز می بینم
|
|
|
|
|
دل و جانی که در بردم من از صد دام دلبازی
|
|
|
|
|
سنجاق کرده بودی
بر جهانت
هوای تنهاییم را
رویاهایم را
تپش نگاهم را
حسِ امن مرا
چه کسی می گوید
|
|
|
|
|
به سوی آسمانِ آرزوهایم سفر کردم
به پیشم هفت خانی از بلا بود و خطر کردم
حباب آسا اگر لرزیدم از
|
|
|
|
|
شب است و مثل روز روشن گفت و شنودها
باز تاریکی و زمزمه و دسیسه علیه روزها
|
|
|
|
|
هر کس که به جاقلبِ تو دل آویزد
با ظلم در این عدم نمی آمیزد
|
|
|
|
|
دلبر برهان ما را از این غم پائیزی
|
|
|
|
|
بی عشاق، چه خاموش است این دنیا بی تو
بی تو، چه بی صدا است این گوش بی نغمه
بی نغمه، چه بی رنگ ا
|
|
|
|
|
آسان نبود دل از هوسها کندن
من با هنر پیاله جادو کردم
|
|
|
|
|
بارالاها مددی عالوده نشویم نفس خویش
بارخدایا ثمری ده تا نشو م حبس خویش
چو اسوه نبودیم نکند عالود
|
|
|
|
|
دیشب در اوج مستی
با پای لرزان
خودم را به پشت بام رساندم ...
|
|
|
|
|
1
چون نیلوفری از دل مرداب
به هوای تازه و خورشید سر کشید
که حلاجش گفتند.
|
|
|
|
|
نکند سرد شود آغوش گرمت برود
نکند عصر رسد ظهر نگاهت برود
|
|
|
|
|
هنوز در نفسم عطر نام تو باقیست
|
|
|
|
|
گرچه در این تن بیمار دگر جانی نیست
مردن از این همه ادبار به آسانی نیست
|
|
|
مجموع ۱۲۴۰۰۸ پست فعال در ۱۵۵۱ صفحه |