صفحه رسمی شاعر احمدی زاده(ملحق)
|
احمدی زاده(ملحق)
|
تاریخ تولد: | چهارشنبه ۹ اسفند ۱۳۴۶ |
برج تولد: | |
گروه: | افراغ اندیشه |
جنسیت: | مرد |
تاریخ عضویت: | يکشنبه ۴ مهر ۱۳۸۹ | شغل: | بدون اطلاعات |
محل سکونت: | بدون اطلاعات |
علاقه مندی ها: | بدون اطلاعات |
امتیاز : | ۳۹۸۰ |
تا کنون 4215 کاربر 33039 مرتبه در مجموع از این پروفایل دیدن کرده اند. |
درباره من: موفق در خوبی و احسان و افراغ اندیشه باشید |
|
|
|
اشعار ارسال شده
|
|
جوانی زیباست اما نه به اندازه پیری! ...
|
|
ثبت شده با شماره ۶۰۰۸۳ در تاریخ ۹ روز پیش
نظرات: ۴۴۶
|
|
من امضایم را فراموش کرده ام. ...
|
|
ثبت شده با شماره ۱۲۹۰۲۸ در تاریخ حدود ۱ ماه پیش
نظرات: ۶۷۷
ثبت شده با شماره ۴۱۶۰۵ در تاریخ چهارشنبه ۱۵ فروردين ۱۴۰۳ ۰۳:۴۶
نظرات: ۴۷۹
|
|
آهسته از خیابان گذشت و..
با خود می خندید
...
|
|
ثبت شده با شماره ۴۹۸۳۹ در تاریخ سه شنبه ۷ فروردين ۱۴۰۳ ۱۰:۲۳
نظرات: ۵۷۳
|
|
فلسفله درد، همچنان ادامه دارد .. ..
این کنکاش تاریخی …
قدمتی به قدمت کل انسان دارد...
...
|
|
ثبت شده با شماره ۵۴۶۱۴ در تاریخ يکشنبه ۲۰ اسفند ۱۴۰۲ ۰۵:۴۰
نظرات: ۳۷۶
مجموع ۴۲۲ پست فعال در ۸۵ صفحه |
مطالب ارسالی در وبلاگ شاعر احمدی زاده(ملحق)
|
|
بودا به دهی سفر کرد ، زنی که مجذوب سخنان او شده بود از بودا خواست تا مهمان وی باشد ، بودا پذیرفت و مهیای رفتن به خانهی زن شد کدخدای دهکده هراسان خود را به بودا رسانید و گفت : این زن، ه
|
|
شنبه ۲۸ مرداد ۱۴۰۲ ۰۴:۰۳
نظرات: ۳۵
|
|
💎 روزی در شهری حاکم مهربانی زندگی می کرد، که همه مردم او را دوست داشتند و برایش احترام زیادی قائل بودند.اما در بین آنها مرد فقیر و بیچاره ای بود که همواره سعی می کرد حاکم را نکوهش و از او بدگویی کند.
|
|
جمعه ۲۷ مرداد ۱۴۰۲ ۰۴:۰۳
نظرات: ۴۶
|
|
ابن سیرین كسی را گفت: چگونه ای؟ گفت: چگونه است حال كسی كه پانصد درهم بدهكار است، عیالوار است و هیچ چیز ندارد؟ ابن سیرین به خانه خود رفت و هزار درهم آورد و به وی داد و گفت: پانصد درهم به
|
|
پنجشنبه ۲۶ مرداد ۱۴۰۲ ۰۴:۰۳
نظرات: ۲۵
|
|
درویشی كه بسیار فقیر بود و در زمستان لباس و غذا نداشت. هر روز در شهر هرات غلامان حاكم شهر را میدید كه جامههای زیبا و گران قیمت بر تن دارند و كمربندهای ابریشمین بر كمر میبندند. روزی ب
|
|
سه شنبه ۲۴ مرداد ۱۴۰۲ ۰۴:۰۳
نظرات: ۳۰
|
|
سفیر انگلیس در دهلی از مسیری در حال گذر بود که یک جوان هندی،لگدی به گاوی میزند "گاوی که در هندوستان مقدس است"! فرماندار انگلیسی پیاده شده و به سوی گاو میدود و گاو را میبوسد و تعظیم می کند! |
|
يکشنبه ۲۲ مرداد ۱۴۰۲ ۰۴:۰۳
نظرات: ۲۶
مجموع ۱۲۱۸ پست فعال در ۲۴۴ صفحه |