آغوشت پیامبری ست ؛
پر از اعجاز ؛
که دلم میل به پرستش دارد !
مژگان بختیاری (پرتو)
_____________
" نرو " :
بی دفاع ترین و دردناکترین
واژه ی آمیخته به التماس
از جانب عاشق !
مژگان بختیاری (پرتو)
_________________
از تو نمیخواهم که ...
" شاعر" باشی !
تو فقط ؛
"عاشقم باش" همین کافیست!
مژگان بختیاری (پرتو)
______________
"ایمان"
خدایا غم هایمان زیاد و دردهایمان جان فرساست !
حتی توانی برای مقابله با آن ها نیست !
ولی باز هم با این حال ؛
ایمان دارم یه آیه ی مهرت :
"ان مع العسر یسرا"
حتی میدانم دوبار پشت سر هم تکرار کردی ؛
که دلمان قرص شود ...
پس دیگر چیزی نمیگویم می سپارم به خودت که آگاه ترین راهنمایی !
مژگان بختیاری (پرتو)
__________________
" لغزش "
روز تولدش دستمو گرفت کشید یه گوشه و گفت :
میخوام یه چیزی بگم !
گفتم : جانم چی شده خب بگو
گفت : بیا یه قول بدیم به هم ....
گفتم : چه قولی؟
قلبم داشت می ایستاد نفسمو حبس کرده بودم !
گفت : قول بدیم هر کی لغزید ؛ هرکی نخواست دیگه ادامه نده ...!!!!
گفتم : چی؟؟؟ آخه امشب وقت این حرفاست ؟
گفت : آره همین امشب وقتشه !
گفتم : آخه چرا ؟ نکنه ....؟
بدون معطلی گفت : آره
دیگه بقیه حرفاشو نشنیدم ...
دنیا رو سرم خراب شد !
مگه نگفته بود عاشقمه ؟!
عاشقا که نمیلغزن !!!
عاشقا که خسته نمیشن !!!
عاشقا که یه تار موی معشوقشونو فدای چشم و ابروی دیگری نمیکنن !!!
کاش میفهمیدی : "لغزش" مالِ "آدمای بی ثباته " که فقط به خودشون برچسب عاشقی زدن ! وگرنه " عاشق " و " لغزش " اصلا جور در نمیاد !
مژگان بختیاری (پرتو)
__________________
"چشم"
همه از زیبایی چشم هام گفتن !
از غمی که توش فریاد میزنه ...
هیچکس نفهمید این چشم ها ؛
یه شبایی انقدر باریدن و ...
گل های بالشم رو آبیاری کردن تا الان زیبا شدن !
آخه یه جایی خوندم : "قشنگ ترین چشم ها بیشترین اشک ها رو ریختن ! "
مژگان بختیاری (پرتو)
_____________________
"حکمت"
من از تو دوستداشتن اجباری نخواستم !
تظاهر نخواستم !
گفتی : برایت آرزوی خوشبختی میکنم !
آرزوی خوشبختی تو بدون خودت برای من چه توفیری دارد ؟!
لطفا برای من از این آرزوها نکن !
منِ لعنتی بدون تو زندگی کردن را یاد نگرفته ام !
تو بی شک اولین و آخرین عشقی هستی که در حافظه ام برای همیشه جاودان خواهد ماند !
خدایا نمیدانم حکمتت چیست که هرچی میگذرد ما به همدیگر نمیرسیم ...
اگر میشود که خودت درستش کن !
اگر نمیشود بند دلم را پاره کن تا همه چیز تمام شود!
مژگان بختیاری (پرتو)
____________________
"شعر"
استاد بهم گفت :
از عشقت چه خبر ؛ هنوزم با همید ؟!
گفتم :
نه استاد تموم شد !
گفت :
خدا به هم به تو رحم کنه هم به ما !
گفتم :
چرا ؟
گفت : تا آخر عمرت باید شعر بنویسی و ما بخونیم !
مژگان بختیاری (پرتو)
بسیار بسیار زیباست ناب و تاثیر گذار
امید وارم آنچه در بخش (لغزش) نگاشته اید فقط یک تصویر شاعرانه باشد
هرچند خود براین باورم گاهی شکستها شاعر سازند
به قلم زیبا نگار و ذوق سرشارتان هزاران آفرین
" از تو نمیخواهم که ...
" شاعر" باشی !
تو فقط ؛
"عاشقم باش" همین کافیست!"
شاد و سرافراز باشید