سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

اعضای آنلاین

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

پنجشنبه 24 خرداد 1403
    7 ذو الحجة 1445
    • شهادت حضرت امام محمد باقر عليه السلام، 114 هـ ق
    Thursday 13 Jun 2024
      مقام معظم رهبری سید علی خامنه ای و انقلاب مردمی و جمهوری اسلامی ایران خظ قرمز ماست. اری اینجاسایت ادبی شعرناب است مقدمتان گلباران..

      پنجشنبه ۲۴ خرداد

      مسحور

      شعری از

      نوید خوشنام

      از دفتر شعرناب نوع شعر غزل

      ارسال شده در تاریخ سه شنبه ۵ فروردين ۱۳۹۹ ۰۴:۰۳ شماره ثبت ۸۳۰۶۶
        بازدید : ۴۹۱   |    نظرات : ۶

      رنگ شــعــر
      رنگ زمینه
      دفاتر شعر نوید خوشنام

      هرکه زیـباتر بود بدتر است
      پشتِ تمام پیچیدگی‌هایش چنین اسـتدلالِ ساده‌ای
      عمق و انتهای همهٔ زخم‌ها و تجربیات قلـمِ شکسته‌ام شده
      که‌ هرچه زیباتر باشد، پرچم سفیدت را بالاتر میبری
      و قسم به صداش
      اگر چاقـُوانه بشـکافد
      تار و‌ پـودِ عقـل و دل و دین و ایمانت را
      و قسم به آن لحظه که به مَـثَل یک زندانیِ پیـرِ خسته
      از نشسـتن در آن اتاقـک نم‌نـاک و انتظارِ پایانِ عمر را کشیدن
      دستهایت را بالا میبری و
      با لباسی سپـید میدَوی به سمتِ اویی که
      منتظر است با سلاحِ چشم‌هاش سوراخ‌سـوراخت کند
      میـدوی و میدانی که با گلوله‌ی نخست به زمیـن خواهی‌خورد
      اما باز قـدم ‌تند میکنی و لبخـند میزنی به آینده‌ای
      که دوستش داری و میدانی که نیست و نمی‌شود
      نازنین! گلوله که نه!
      اما پدر میگفت رسمِ زیبارویانِ زمانه است
      می آیند
      نگاه میکنند
      میخندند
      دستت را میفشرند
      عادتت میدهند
      و میروند
      تو میمانی و صندلی‌ات در اتاقکی نم‌ناک!
      رسمِ تو چیست؟
      که من شناخته‌ام تورا؛
      میدانم که می‌خـوری، می‌نوشی، راه میروی
      مطمئنم هرشب میخوابی، و هر صبـح بیدار میشوی،
      به سمتِ من می‌آیی
      از سایه ام عبور میکنی و با خودت میگویی
      چشم‌هام‌ جادو دارند! حالا سربه‌زیری پیشه‌کن!
      هی ماه و ستاره و تابلوها و بندِ کفش را بهانه کن و خیره به آسمان شو و زمین
      هِـی سَرت را به راست و چپ بگردان و بگو دنبال کسی میگردی
      چشم‌هام ‌جادو دارند! بیچاره‌ات کرده‌اند
      نگاه‌هایی که پیـش‌تر میخریدی‌شان بندِ اسارتت شده اند
      فرار کن! اما کار از کار گذشته است جانم!
      مسحوری و باطل السحری نیست
      من
      از طرزِ نگاهت میشنوم این جملات را
      و نمیدانم چرا
      کسی باورم نمیکند وقتی فریاد میزنم تو ظالمی
      و ابزارِ ظلمت نه شلاق، نگاه‌های توست.
      همه تورا معصومی می بینند که جرمش
       زیبایی است و کم صحبتی!
      ...
      نمیفهمم جهان
      بر سر چه ‌میجنگد
      من اما
      برای تو مینویسم
      از روی صورتت.
       
      نوید خوشنام سه شنبه 13 مرداد 94
      ۶
      اشتراک گذاری این شعر

      نقدها و نظرات
      عباسعلی استکی(چشمه)
      چهارشنبه ۶ فروردين ۱۳۹۹ ۱۰:۱۷
      دلنوشته زیبایی است خندانک خندانک
      ابوالحسن انصاری (الف رها)
      چهارشنبه ۶ فروردين ۱۳۹۹ ۱۳:۲۲
      درود بر شما خندانک خندانک خندانک خندانک
      محمد باقر انصاری دزفولی
      چهارشنبه ۶ فروردين ۱۳۹۹ ۱۵:۵۳
      سلام
      درودبرشماادیب بزرگوار
      خندانک خندانک خندانک
      مهدی نساجی
      چهارشنبه ۶ فروردين ۱۳۹۹ ۲۲:۰۸
      سلام گرامی شاعر
      ودرودتان باد
      با آرزوی سالی خوش.... خندانک
      ایمان اسماعیلی (راجی)
      چهارشنبه ۶ فروردين ۱۳۹۹ ۲۳:۴۵
      درود به شما
      زیبا بود
      کیمیاطولابی
      جمعه ۸ فروردين ۱۳۹۹ ۰۱:۴۶
      خندانک خندانک
      تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


      ارسال پیام خصوصی

      نقد و آموزش

      نظرات

      مشاعره

      کاربران اشتراک دار

      کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
      استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
      0