سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

اعضای آنلاین

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

يکشنبه 30 ارديبهشت 1403
    12 ذو القعدة 1445
      Sunday 19 May 2024
        به سکوی پرتاب شهرت و افتخار ،نجابت و اقتدار ... سایت ادبی شعرناب خوش آمدید مقدمتان گلباران🌹🌹

        يکشنبه ۳۰ ارديبهشت

        ده نارسای ناگوار...

        شعری از

        از دفتر غربت موهوم نوع شعر

        ارسال شده در تاریخ جمعه ۱۵ ارديبهشت ۱۳۹۱ ۱۲:۵۱ شماره ثبت ۶۶۷۷
          بازدید : ۷۴۵   |    نظرات : ۱۸

        رنگ شــعــر
        رنگ زمینه
        دفاتر شعر

        زندگان را دوست دارم
        حتی اگر بر تا خوردگی ام  بتازند!
        مُرده ام
        زخم هیچ گُرده ای را
        التیام نمی بخشد!
        و با هیچ نعره، و جرجر گریبانی
        زنده نخواهم شد!
        ***
        سگی بی خانمان؛
        استخوانی  بی رمق را
        نبش قبر می کرد!
        تا خشکسالی را،
        از دهان من بگیرد!...
        ***
        دانایی که میدانم هایش را،
        به گور ببرد؛
        به درد لای دیوار جهنم هـم
         نمی خورد!
        ***
        دیگر از سکوتِ لاله ها
        خسته ام!
        لاله هایم؛
        هوای خنده ی نیلوفر کرده اند،
        زیر چتر رنگین کمان
        آنجا که آسمان با دریا
        متارکه می کند!
        و امواج پر رنگ تر می شوند!

        ***
        واژه هایی که از آسمان می بارند،
        حقایقی ناگوارند!
        برای تندرستی ی زمین!
        من همسایه ای  نیکو تر از شاعر
        پیدا نمی کنم...

        ***
        مجرمی که
        به جنایت خود اعتراف می کند
        پیش از آنکه در برابر قاضی بایستد؛
        شاید
        حق اش پایمال شده و آزاده است!
        حکمِ شما چیست؟

        ***
        هرگاه "دلم"
        برای حقوق از دست رفته ام می گیرد،
        زیباترین لبخند را
        از لب های بی رنگِ خدا می چینم،
        چهره ی "تلخِ" خدا را می بینم!

        حقیقت،
        تصویر ساطوری ست بر سر درِ قصابی ها !

        ***
        ایستاده تقطیر شدم!
        افتاده، تبخیر!
        ***
        - پــــــــــــــــــــــــژواره -
        ۰
        اشتراک گذاری این شعر

        نقدها و نظرات
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


        (متن های کوتاه و غیر مرتبط با نقد، با صلاحدید مدیران حذف خواهند شد)
        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        کاربران اشتراک دار

        محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        0