سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

اعضای آنلاین

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

شنبه 19 خرداد 1403
    2 ذو الحجة 1445
      Saturday 8 Jun 2024
        مقام معظم رهبری سید علی خامنه ای و انقلاب مردمی و جمهوری اسلامی ایران خظ قرمز ماست. اری اینجاسایت ادبی شعرناب است مقدمتان گلباران..

        شنبه ۱۹ خرداد

        روستا

        شعری از

        اسماعیل سعیدی منش

        از دفتر شعرناب نوع شعر آزاد

        ارسال شده در تاریخ جمعه ۱۴ آبان ۱۳۹۵ ۲۳:۱۴ شماره ثبت ۵۱۳۵۶
          بازدید : ۴۷۳   |    نظرات : ۱۷

        رنگ شــعــر
        رنگ زمینه
        دفاتر شعر اسماعیل سعیدی منش
        آخرین اشعار ناب اسماعیل سعیدی منش

        وقتی!
        در چشمهای روشن گنجشکها
        در جاری شناور گندمزار
        در گردی سپید صورت مادر بزرگ
        احساس می شدم
        روشن و سرشار
        وعشق می ورزیدم
        به پینه های تازه دستان آسمان
        وقتی!
        در طعم توت
        روی درختهای هرزه انبوه
        در خنده های ممتد چشمه
        وقتی جاری می شد
        تاتی
                  تاتی
                           تاتی
        در جویبار کهنه احساس دشت
        جاری می شدم
        در انحنای لهجه شیرین روستا
        در دستهای مهربان مادر بزرگ
        در طعم تازه جالیز
        ****
        وبعد بزرگ شدم
        و دستم به لانه گنجشکها رسید
        و بعد بزرگ شدم
        و خطی گذشت از سینه گندمزار
        خطی
                  قدم
                           قدم
        و رسیدم به آنطرف دشت
        تا پینه های تیره دست پدر بزرگ
        تا چشمهای.....
        مادر بزرگ مرد
        و مرد شدم در شبی زمستانی
        مثل غلیظ توت
        خشکیده بر درخت همسایه
        مثل غلیظ لحن دهاتی
        مثل دهان بسته روستا
        مثل قنات
        که پر شد و خشکید و چاه شد
        و پر شد از صدای جاری گنجشکها
        شاید دوباره بزرگ شوم
        شاید....
        ۴
        اشتراک گذاری این شعر

        نقدها و نظرات
        جمیله عجم(بانوی واژه ها)
        شنبه ۱۵ آبان ۱۳۹۵ ۰۸:۲۳
        خندانک خندانک خندانک به جمع ماخوش امدید خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
        بسیارزیبا بود خندانک خندانک خندانک
        خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
        منوچهر مجاهدنیا
        شنبه ۱۵ آبان ۱۳۹۵ ۰۶:۲۷
        خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک به شعرناب خوش آمدید.
        لیلا باباخانی (سما الغزل )
        شنبه ۱۵ آبان ۱۳۹۵ ۰۷:۱۳
        سلام
        بسیار خوش آمدید خندانک
        چه سپید زیبا و استواری هزاران احسنت ..... خندانک خندانک خندانک
        عالی ............
        جواد مهدی پور
        شنبه ۱۵ آبان ۱۳۹۵ ۰۹:۱۴
        سلام و عرض ادب
        به شعر ناب خوش آمدید جناب سعیدی منش عزیز خندانک

        شعر زیبایی سرودید مرحباااا
        خندانک خندانک خندانک خندانک
        آلاله سرخ(سیده لاله رحیم زاده)
        شنبه ۱۵ آبان ۱۳۹۵ ۰۹:۲۲
        خندانک خندانک خندانک
        علی ناصری(عین)
        شنبه ۱۵ آبان ۱۳۹۵ ۱۵:۱۲
        باسلام واحترام
        به جمع شاعرانگی مان خوش آمدید
        خوب بود سپید ی از عمق وجود خندانک خندانک خندانک
        تکتم آقابالازاده
        يکشنبه ۱۶ آبان ۱۳۹۵ ۰۱:۳۱
        سلام و درود خندانک
        خوش آمدید خندانک خندانک
        خندانک خندانک خندانک
        عااالی بود خندانک قلمتان نویسا خندانک خندانک خندانک
        بهارک (دختر پاییز)
        دوشنبه ۱۷ آبان ۱۳۹۵ ۰۰:۰۵
        با سلام استاد گرامی خندانک
        ت گندم زار شعر قشنگتون خندانک
        گم شدم ,درود بر شما خندانک
        وقتی! خندانک
        در چشمهای روشن گنجشکها خندانک
        در جاری شناور گندمزار خندانک
        در گردی سپید صورت مادر بزرگ خندانک
        احساس می شدم خندانک
        روشن و سرشار خندانک
        وعشق می ورزیدم خندانک
        به پینه های تازه دستان آسمان خندانک
        خندانک خندانک خندانک خندانک
        خندانک خندانک خندانک خندانک
        اسماعیل سعیدی منش
        دوشنبه ۱۷ آبان ۱۳۹۵ ۰۰:۱۹
        سپاسگذار از بانو بهارک.
        بی شک نگاهتان و احساس نابتان است که زیبا می بیند و می پسندد.
        پایدار باشید.
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


        (متن های کوتاه و غیر مرتبط با نقد، با صلاحدید مدیران حذف خواهند شد)
        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        محمدرضا آزادبخت

        م سر به سر اگر سرم برود هرگز نمی گذارم سر به نا سر رود در سرم این شد شش سر جناب فرشید خان جنگی در کارنیست غول شش سر نام شعرم است از دفتر بانوی ازلی
        افسانه نجفی

        تا شدم حلقه به گوش در میخانه ی عشق هر دم آید غمی از نو به مبارک بادم
        فرشید به گزین

        ت ما را سریست با تو که گر خلق روزگار دشمن شوندو سر برود هم برآن سریم این میشه سه تا سر محمدرضاجان یعنی حداکثر قدرت ما پس قبول که ما سپر انداختیم اگر جنگ است
        محمدرضا آزادبخت

        ه شاه به میل خود هرگز سوار بر اسب نمی شود مگر ملکه خورشید آفتابش را کجتر کند ستیز با تو معنا ندارد وقتی خورشید خودستیز تر از همه تاج را بر سر گذاشت ااافرشید جان نمی دانستی من شاعر معنا ستیزم و گاهی معنا گریز اصلا مفهوم شعربرای من معنا نداردفقط زیبایی شعر برایم مهم است ای دشمن نازنینم غول شش اسر از دست تو عصبی ست
        فرشید به گزین

        دریافتمت که فر خورشید تویی فرشید کجا قبله امید کجا ااا چه مشاعره معناستیزی شده البت به جز قسمت شاهانه

        کاربران اشتراک دار

        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        0