سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

اعضای آنلاین

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

جمعه 28 ارديبهشت 1403
  • روز بزرگداشت حكيم عمر خيام
10 ذو القعدة 1445
    Friday 17 May 2024
      به سکوی پرتاب شهرت و افتخار ،نجابت و اقتدار ... سایت ادبی شعرناب خوش آمدید مقدمتان گلباران🌹🌹

      جمعه ۲۸ ارديبهشت

      شب...

      شعری از

      محمدمهدي ناصري

      از دفتر يك غزل مهمان من باش نوع شعر غزل

      ارسال شده در تاریخ چهارشنبه ۱۴ مهر ۱۳۹۵ ۱۹:۰۹ شماره ثبت ۵۰۷۱۳
        بازدید : ۷۱۵   |    نظرات : ۳

      رنگ شــعــر
      رنگ زمینه
      دفاتر شعر محمدمهدي ناصري

      السلام علیک یا اباعبدالله الحسین (ع)
      دل گشته از هجوم غمش مبتلای شب
      جان را جلا دهد غم زود آشنای شب
      می روید از عبور سحر چشمه چشمه نور
      از ابتدای واقعه تا انتهای شب
      شب مبتلای روی حسین تا قیامت است
      عشقی شکفته از سحر کربلای شب
      یاران مهربان که سر بندگی به عرش
      سودند و دل سپرده به ام القرای شب
      هفتاد و دوستاره و ماه تمام را
      دیگر کسی ندید چنین آشنای شب
      تا می نهد به خاک سر بندگی حسین
      محراب او شود سبب اعتلای شب
      یک بزم عاشقانه و این جمع شاهدان
      چشم انتظار ساقی فرخ لقای شب
      گرد از رخ ستاره فرو شست نور صبح
      پاداش مهربانی و لطف و صفای شب
      #محمد_مهدی_ناصری
      ۳
      اشتراک گذاری این شعر

      نقدها و نظرات
      عباسعلی استکی(چشمه)
      جمعه ۱۶ مهر ۱۳۹۵ ۱۸:۴۶
      درود بزرگوار
      آیینی بسیار زیبا و حماسی
      عشق عشق حسین(ع) است و بس
      اجرتان با بی بی دوعالم
      عزاداری ها قبول
      التماس دعای فراوان دارم خندانک خندانک
      ژاکان باران ملکشاهی
      پنجشنبه ۱۵ مهر ۱۳۹۵ ۱۳:۰۸
      سلام شاعر
      زیبایی دلنشین خواندم به قلمتان
      پیروز و مانا باشید
      باقر رمزی ( باصر )
      جمعه ۱۶ مهر ۱۳۹۵ ۱۴:۰۳
      خندانک خندانک خندانک
      ابر زندانى باد
      باد زندانى دشت
      چه كريح است اين روز
      روز آوارگى خون حسين
      كه به ما آموزد؟
      كه در اين قافله با رهگذران
      بايد از ابر گذشت
      بايد از باد گذشت
      بايد از آب گذشت
      بايد از خون گذشت
      تا رسد پاى ملائك كف دست
      روز آوارگى خون حسين
      كه به ما آموزد؟
      كه پُر از شبنم بود
      شاخه‏ى شهد گلابى سپيد
      كه لب بام ابد ناپيداست
      كاش از رود فرات كاسه پُر مى‏كرديم
      تا رسانيم به دشت
      تا رسانيم به خاك
      تا رسانيم به لب
      خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
      خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
      باقر رمزی باصر
      تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


      ارسال پیام خصوصی

      نقد و آموزش

      نظرات

      مشاعره

      کاربران اشتراک دار

      کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
      استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
      0