سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

اعضای آنلاین

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

چهارشنبه 26 ارديبهشت 1403
    8 ذو القعدة 1445
      Wednesday 15 May 2024
        به سکوی پرتاب شهرت و افتخار ،نجابت و اقتدار ... سایت ادبی شعرناب خوش آمدید مقدمتان گلباران🌹🌹

        چهارشنبه ۲۶ ارديبهشت

        بوی خوش تو !

        شعری از

        مجتبی شه ستا

        از دفتر دل نوشته ها ! نوع شعر دلنوشته

        ارسال شده در تاریخ دوشنبه ۷ ارديبهشت ۱۳۹۴ ۰۹:۱۳ شماره ثبت ۳۶۴۶۳
          بازدید : ۷۰۴   |    نظرات : ۶۲

        رنگ شــعــر
        رنگ زمینه
        دفاتر شعر مجتبی شه ستا

        بوي خوش تو !
        ‌ اي صاحب روح و روان من !
        در اين اتاق ،‌ همه آنچه از تو با من است ، چقدر بوي خوش تو را دارد.
        باورت شود كه من همه وسعت نگاهم را به دست هاي مهربان و آغوش پاك و بوسه هاي پر مهرت سپردم.
        براي وفاداري يك چيز مهم است ،‌ شجاعت !
        شجاعت لازم است تا بتوان وفادار عشقي باشي كه هر لحظه وجودت را مي لرزاند و پر مي كند از نگراني !
        نگران از اين كه مبادا روزي رمق دلت را بگيرد.
        مهربانم !
        روزها و شب هايم از آن توست بي منت و بي دريغ . هميشه در رأس حرف هايمان ،‌ قول هايمان ايستاده اند. اين قول ها آنقدر برايم مهم اند كه يادآوريشان ، زندگي را برايم معنا مي كنند.
        آنها حتي از دلتنگي هايم هم مهم ترند.
        گاهي كه صداي ضربان قلبم از ترس و دلهره ام به گوش جانت نمي رسد و به آرامي از من جدا مي شوي و از كنارم مي گذري ، لحظات سختي بر من مي گذرد.
        نمي دانم آيا من طاقتم كم شده يا صبوري تو زياد ؟
        با همه اينها حالم زيباست ، اما خيس از گريه هايم.
        وقتي بدنبال تو مي گردم و نيستي در لحظاتي كه نيازت دارم ، چقدر برايم تلخ است كه تو را از لابلاي واژه ها پيدا كنم. نيستي تا ببيني گاهي برايم سخت مي شود وقتي كه در به در به آغوش كشيدنت هستم تا بغض دلم را خالي كنم ، اشك هايم فقط تو را خيس كنند و تنها دست هاي پاك و محرم و قدردان تو آنها را لمس كنند. اما افسوس كه نيستي و من ناگزيرم باز احساسم را با كلمات درگير كنم . از اين واژه به آن واژه مي روم و در آخر مي بينم كه چطور شايسته در برابر اين عشق زانو زده ام.
        دلتنگي ات آنقدر دلم را صيقل داده كه گاهي چشمان مي سوزد از فرط اشك ريختن.
        چه بيكران است آسمان دل من كه تو را در خودش جاي داده و من ناخرسندم از اين كه تو گاهي بجاي پرواز ، بر زمين اين دل مي نشيني !
        ۱۶
        اشتراک گذاری این شعر

        نقدها و نظرات
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        کاربران اشتراک دار

        محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        0