سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

اعضای آنلاین

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

شنبه 19 خرداد 1403
    2 ذو الحجة 1445
      Saturday 8 Jun 2024
        مقام معظم رهبری سید علی خامنه ای و انقلاب مردمی و جمهوری اسلامی ایران خظ قرمز ماست. اری اینجاسایت ادبی شعرناب است مقدمتان گلباران..

        شنبه ۱۹ خرداد

        سوال

        شعری از

        علی بدری

        از دفتر شعرناب نوع شعر دلنوشته

        ارسال شده در تاریخ جمعه ۲۴ بهمن ۱۳۹۳ ۲۰:۰۵ شماره ثبت ۳۴۴۶۹
          بازدید : ۳۰۰۵   |    نظرات : ۷

        رنگ شــعــر
        رنگ زمینه
        دفاتر شعر علی بدری
        آخرین اشعار ناب علی بدری

        الا ای یار جانی در چه حالی
        بگو دانم چه تصویری ز من در ذهن داری؟
        زبانی ام یا نانی یا که جانی؟
        پرسی که گویم؟
        اسرار سخن با تو گویم
        دلا حکیم داده است ما را این پند
        که یاران سه قسمند گر بدانی
        زبانی اند و نانی اند و جانی
        به نانی نان بده از در برانش
        محبت کن به یاران زبانی
        ولیکن یاران جانی را نگهدار
        به پایش جان بده تا میتوانی
        بگذار تا من بگویم حرف دلم را
        پاسخ دل به این سوال پر از احساس و منطق
        تو جانی و جهانی،ثنایی
        بت و معبود این بی سرو پایی
        حالا ای جانم به قربان آن دو چشمان سیاهت
        سیه مو و ابرو و مژگانت
        منم در قلب تو جایی دارم؟
        مکان و مامن و ماوایی دارم؟پپپپ
        آن گوش چشمان معشوق 
        نگاه عاشقانه ای سوی ما دارد؟
        ۴
        اشتراک گذاری این شعر

        نقدها و نظرات
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


        (متن های کوتاه و غیر مرتبط با نقد، با صلاحدید مدیران حذف خواهند شد)
        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        محمدرضا آزادبخت

        م سر به سر اگر سرم برود هرگز نمی گذارم سر به نا سر رود در سرم این شد شش سر جناب فرشید خان جنگی در کارنیست غول شش سر نام شعرم است از دفتر بانوی ازلی
        افسانه نجفی

        تا شدم حلقه به گوش در میخانه ی عشق هر دم آید غمی از نو به مبارک بادم
        فرشید به گزین

        ت ما را سریست با تو که گر خلق روزگار دشمن شوندو سر برود هم برآن سریم این میشه سه تا سر محمدرضاجان یعنی حداکثر قدرت ما پس قبول که ما سپر انداختیم اگر جنگ است
        محمدرضا آزادبخت

        ه شاه به میل خود هرگز سوار بر اسب نمی شود مگر ملکه خورشید آفتابش را کجتر کند ستیز با تو معنا ندارد وقتی خورشید خودستیز تر از همه تاج را بر سر گذاشت ااافرشید جان نمی دانستی من شاعر معنا ستیزم و گاهی معنا گریز اصلا مفهوم شعربرای من معنا نداردفقط زیبایی شعر برایم مهم است ای دشمن نازنینم غول شش اسر از دست تو عصبی ست
        فرشید به گزین

        دریافتمت که فر خورشید تویی فرشید کجا قبله امید کجا ااا چه مشاعره معناستیزی شده البت به جز قسمت شاهانه

        کاربران اشتراک دار

        محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        0