سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

اعضای آنلاین

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

يکشنبه 30 ارديبهشت 1403
    12 ذو القعدة 1445
      Sunday 19 May 2024
        به سکوی پرتاب شهرت و افتخار ،نجابت و اقتدار ... سایت ادبی شعرناب خوش آمدید مقدمتان گلباران🌹🌹

        يکشنبه ۳۰ ارديبهشت

        باید گذشت - تا که رسید,

        شعری از

        داریوش پورافشار

        از دفتر انسوی دیروز نوع شعر نیمائی

        ارسال شده در تاریخ شنبه ۴ آبان ۱۳۹۲ ۱۷:۴۲ شماره ثبت ۱۹۴۲۱
          بازدید : ۷۰۲   |    نظرات : ۷۱

        رنگ شــعــر
        رنگ زمینه

        آنسوترِ کوچه ,
        باغیست ,
        با درختان بهاری ؛
        شکوفه های  ابدی ؛
        حسی سبز 
        به معنای واقعی ؛ رهایی ,
        چشمه ی  هست,
        که  میجوشد,
        از دلش آب زندگانی ؛
        از این پیچ باید گذشت ,
        کنون باغ به انتظار توست؛
        درب باغ هم
        باغبان انار به  دست ؛ 
        تا که تو برسی و به پایت قربانی کند,
        شاه دانه هایش را سبد سبد  ؛
        قناریها آوازه خوان ,
        طاووسان رقاصان ,
        خورشید , ماه , ستاره , نورافشان,
         می نوازند سمفونی ورودت را هم , پرندگان ;
         همگی به انتظار /
         آری 
         باید گذشت - تا که رسید.
        تا که  خستگی از تن برون کرد
        کنار حوض تن را خنک ؛
        و دهان را شیرین کرد
        با هندوانه ی که ,
        همچون قلب یک عاشقِ سرخ دل است  ؛ /
        بعد خوابید و دگر هرگز پا نشد ؛
         آنجا  بهشت است ,
        خانه ی  مادری/
        که  پشت باغ ان هم دریایست- 
        دریای که رو  به   ساحلش  ,
        خدا  به انتظار  نشستست,
          تا که  برسی 
        - و تو را کند  سوار   بر قایقی  ؛
        ببردت ,
        به ابتدای شادی ؛
        آغازی  که  دگر هرگز , عاقبت و اخری نیست-
        که از ان بهراسی ؛
        و راز بزرگ خود را به تو خواهد گفت ,
        تا که تو هم بخندی به وقت  تنهایی ؛ 
         آری 
         باید گذشت - تا که رسید.
        این پیچ آخر را ,
        بپیچ,
         با   همتی , ای رفیق.
        .............................................................
         
        با    درود   بر  تمام   عزیزانی  که    تو  این مدت یاری کردن مرا برای یادگیری در زمینه شعر  ( فرمیسک(هاوارِ هَه لوی)--- صدف عظیمی---میثم الهی خواه(قاصدک باران)---  زرشید ستایش --- حسين باران(کبوتر باران) و دیگر عزیزان )  و مدیریت آشیان   جناب سید حاج فکری احمدی زاده (ملحق)
        همیشه پایدار و شاعر  بمانید .
        ۰
        اشتراک گذاری این شعر

        نقدها و نظرات
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


        (متن های کوتاه و غیر مرتبط با نقد، با صلاحدید مدیران حذف خواهند شد)
        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        کاربران اشتراک دار

        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        0