سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

اعضای آنلاین

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

شنبه 12 خرداد 1403
    25 ذو القعدة 1445
      Saturday 1 Jun 2024
        مقام معظم رهبری سید علی خامنه ای و انقلاب مردمی و جمهوری اسلامی ایران خظ قرمز ماست. اری اینجاسایت ادبی شعرناب است مقدمتان گلباران..

        شنبه ۱۲ خرداد

        زمستان

        شعری از

        شیوا موسی زاده

        از دفتر شعرناب نوع شعر سپید

        ارسال شده در تاریخ پنجشنبه ۲۶ ارديبهشت ۱۳۹۲ ۲۳:۱۸ شماره ثبت ۱۲۲۸۶
          بازدید : ۸۴۰   |    نظرات : ۲۰

        رنگ شــعــر
        رنگ زمینه
        دفاتر شعر شیوا موسی زاده

        مادر می گوید:
        امشب برف خواهد بارید...
        اما همیشه زمین، سیاه
        وخیابانها درهم می لولند
        با مردی که از آنسوی شهر می گریزد...
        و صدای خش خش برگها
        زیر پاهای من،
        که انگار دوست ندارم تمام شود
        آه!  از زمستان می ترسم
        وچه شب هایی که تا صبح با برف ها می گویم
        و صبح
        با چتر از اتاق می گریزم
        تا آسمان به چشم هام خیره شود
        که کی سرخ می شوند
        از تاریکی که محض است...
        و عشق فریاد خواهد زد:
        من،
        قدم هایم را جا میگذارم
        وبرگها وخیابان...
        وزمستانی که کمرم راخم کرده
         و دست از دامنم نمیکشد...!
         
        کاش هنوز فانوس مادربزرگ آویزان بود
        تا مانند کودکیم
        بردارمش
        وفرار کنم سوی فروغی که شهر راقسمت می کرد...
        بعد فریادهای من
        بر درخت های خانه ی معمار
        ودخترش که آن پایین هی ریشخند می زند
        و حوض ماهی ها را قتل عام می کند!
        تا من شاعر شوم
        ودر خیالم بزنم
        به میدانی که آزاد
        با مردمی که چترهاشان را یکی می کردند
        و جهان همه برف شده بود...
        پلک های من سهمی از آنرا می چید
        به هم بند می کرد
        تا آویزان شوم
        از آسمانی که سخت عاشق شده بود
        و خیره!
        به چشم های سرخم...
        ۰
        اشتراک گذاری این شعر

        نقدها و نظرات
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


        (متن های کوتاه و غیر مرتبط با نقد، با صلاحدید مدیران حذف خواهند شد)
        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        کاربران اشتراک دار

        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        0