يکشنبه ۲۰ آبان
حافظه شعری از مرتضی سلیمی
از دفتر نانوشته ها نوع شعر غزل
ارسال شده در تاریخ سه شنبه ۲۳ اسفند ۱۴۰۱ ۱۸:۰۹ شماره ثبت ۱۱۸۳۶۷
بازدید : ۲۳۹ | نظرات : ۱۴
|
آخرین اشعار ناب مرتضی سلیمی
|
کسی به خاطرات کودکیام رنگ میزند
و انگ سادهگی به این منِ دلتنگ میزند
هزار بار گفتهام بروم تا رها شوم
ولی همیشه پای رفتن من لنگ میزند
به هر بهانهای سرم پرِ تصویر میشود
هجوم صحنهها به حافظهام چنگ میزند
نگاه کن به کودکی که درونم نشستهو
به شیشهایترین قشای دلم سنگ میزند
چه بیخبر گذشت عمر؛ وَ من فکر میکنم
صفیر مرگ وقت آمدنش زنگ میزند
تئاتر زندگی به پردهی آخر رسیده است
و در کنار صحنه یک نفر آهنگ میزند
|
نقدها و نظرات
|
درود جناب آزاد عزیز هر دو در بیت معنی میدهند | |
|
علیک شما آزادید با هر دو املا بخونید آقای آزاد | |
|
درود طبع شما زیباست استاد انصاری عزیز | |
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.
دلنشین و زیباست