تابستان

درود بانو
دلنشین و زیبا بود

درود بر شما .

قلمتان ناب .

قلمتان نویسا
هزاران درود
موفق باشید

د رود برشما

بسیار عالی

درود بانوجان
تابستانه ای گرم وزیبا
آفرین

درود بر شما
زیباست

درود بر شما
بداهه:

تاب
تاب

تاب آوردم

با تاب میان این دو درخت

با نسیم کمی

و بی رخت

تاب آوردم

و تاب تابستان را بریده ام


در پناه خدا

سلام و درود

زیباست رد قلم‌تان
پاینده باشید به مهر



تابستان گرم ست و گرمایش از
مهر دلی است
باشد که بادی او به پاییز خواهد رساند
تا
خنک و رنگ بپوشاند و
آماده برای
زمستانی سرد و خشک
اما
مرگ بنوازد و
و از نو دوباره بهار
پرده ، پرده می‌سازد این عشق
برای عاقلی که بیندیشد و عاشقی که
نترسد در ره عشق

عاشقان هم ره و دل باید براه
عاقلان هم عقل و فکر باید نگاه

سلام دخترم
دلنوشته ی زیبایی بود
یاد یه شعر قدیمی از خودم افتادم
تقدیم به متن زیباتون:

نسیمی می رسد از راه
و بوی تازه ی یک فصل
درون باغ می پیچد،
از آن پاییز
که همچون راهزن
بر کاروان اشک می تازد
و گنجِ راز عاشق را
چو برگی می دهد بر باد،
نشانی نیست
همیشه در پی پاییز
زمستان می رسد از راه
و سرماهای طولانی
میان ِ باغ و پروانه
همیشه بوی غم دارد
ولی بی شک
طلوع ِ فصلها زیباست
و صیقل می دهد آیینه ی حس را،
اگر حتی نکوچد مرغ ِ تنهایی،
اگر حتی نخواند باغ از همراهی ِ نور و نسیم و عشق،
اگر حتی نچیند دست ما سیبی،
طلوع فصلها زیباست...

نسیمی می رسد از راه
و بوی تازه ی یک فصل
درون باغ می پیچد...

(م. فریاد_ زمستان ۷۰)

باغ آرزوهاتون پرمیوه

آفرین هااا