سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

اعضای آنلاین

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

جمعه 4 خرداد 1403
    17 ذو القعدة 1445
      Friday 24 May 2024
        به سکوی پرتاب شهرت و افتخار ،نجابت و اقتدار ... سایت ادبی شعرناب خوش آمدید مقدمتان گلباران🌹🌹

        جمعه ۴ خرداد

        افسانه ی پرواز

        شعری از

        محمدتقی زندی پور(طوقی)

        از دفتر طوقی2 نوع شعر دلنوشته

        ارسال شده در تاریخ دوشنبه ۲۶ فروردين ۱۳۹۲ ۰۱:۱۴ شماره ثبت ۱۱۱۶۵
          بازدید : ۱۰۶۳   |    نظرات : ۴۵

        رنگ شــعــر
        رنگ زمینه
        دفاتر شعر محمدتقی زندی پور(طوقی)


         
        "افسانه پرواز"

        مرغکی در راه او سرو بلندی شد پدید،
         
        از برای لانه اش بالاترین نقطه پرید،

        بین هم نوعان خود زیباترینش را بدید،

        جفتِ آن زیبا شدو از وی به چند جوجه رسید،

        صبحگاهی از قضا پر زد به دنبال غذا،

        او بدنبال غذا و غافل از آنچه نشسته بر قضا،

        جوجه هایش را گرسنه دید و از لانه پرید،

        ترک لانه را به چشم آن روبهِ پیرش بدید،

        ترک لانه هر دو باهم موجب غفلت شود،

        جوجه ها بی تجربه روبه به رقاصی شود،

        جوجه ای در آن میان بازی به چشمش یک سرآب،

        تا پریدن را که دید در فکر آن شد در ناب،

        مادرش بهر غذا چندان زلانه دور شد،

        جوجه ی بی تجربه پرواز را تدبیر شد،

        فکر او پرواز مادر را شده افسانه ای،

        کرم ابریشم به صبرش می شود پروانه ای،

        او پرید  اما به بال کوچکش ،

        <<کار نیکو کردن از پر کردنش>>

        چون پرید بر هر زمان پا می دوید،

        تا رسیدن بر زمین بال های او شد ناپدید،

        تا به سر خورد بر زمین از درد بنا شد ناله ای،

        ناله را مادر شنید منقار رها کرد دانه ای،

        قلب مادر با صدای ناله اش افتد به شور،

        جنب و جوشی فکر او را پرشده راهش چه دور،

        جوجه در پای درخت با  ناله های پر دوام،

        مادرش هم می پرد با هرچه دارد در توان،

        ناله جوجه بنای قلب مادر را نریخت،

        چون که گوش غیر شنید پر از پر مادر بریخت،

        روبه فرصت طلب آن ناله را فورا شنید،

        چشم تیزبینش به لانه جوجه ای کمتر بدید،

        با نگاه دیگری فورا به آن جوجه رسید،

        تا که دید از مزه اش آبی دهانش را دوید،

        چون که مادر را ندید آرام قدمهایش به گام،

        رفت که پایانی شود بر ناله های فکر خام،

        غافل از احساس مادر که شده آتش جان،

        شعله ای بر بال او مانند بادی شد وزان،

        هر دو با هم چون رسیدند جیغ مادر شد مزید،

        جیغ مادر آن نگاه چشم روبه را خرید،

        تا شنید افکار او از سر پرید،

        چشم او از جوجه بر مادر به یک لحظه دوید،

        مادر از بهر دفاع وارد به جنگی تن به تن،

        روبه از بهر غذا چنگی فرو کرد در بدن،

        مادر بیچاره با نوک می رود بر جنگ تن،

        روبه بد ذات وچنگالش که قفل است در بدن،

        بین این جنگ و ستیز چند مرغ دیگر جوجه برد،

        جوجه تا لانه بدید که مادرش روبه بخورد،
         
        مادرش شد طعمه ای تا جوجه از مهلک گریخت،

        مرگ مادر را که دید افکار خام از سر گسیخت،

        چشم او زین ماجرا خواهد گریست،
         
        چون به هر کس در جهان مادر یکیست،

        چشم او چیزی که دید از مادرش زین ماجرا،

        فکر من پروانه ای باشد بدور مادران با وفا،

        (طوقی)
        تقدیم به همه مادران عزیز و مهربان
        ۰
        اشتراک گذاری این شعر

        نقدها و نظرات
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


        (متن های کوتاه و غیر مرتبط با نقد، با صلاحدید مدیران حذف خواهند شد)
        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        کاربران اشتراک دار

        محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        0