سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

اعضای آنلاین

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

چهارشنبه 9 خرداد 1403
    22 ذو القعدة 1445
      Wednesday 29 May 2024
        به سکوی پرتاب شهرت و افتخار ،نجابت و اقتدار ... سایت ادبی شعرناب خوش آمدید مقدمتان گلباران🌹🌹

        چهارشنبه ۹ خرداد

        رمل سه باره چرخید

        شعری از

        آفرین پنهانی

        از دفتر پاییز در دستکش های تو.. نوع شعر سپید

        ارسال شده در تاریخ دوشنبه ۱۹ فروردين ۱۳۹۲ ۲۳:۴۳ شماره ثبت ۱۰۹۷۷
          بازدید : ۶۷۷   |    نظرات : ۱۶

        رنگ شــعــر
        رنگ زمینه
        دفاتر شعر آفرین پنهانی


        سوار باد شدیم
        راه ها را جا گذاشتیم
        جنگل ها را
        و از سال های زیادی عبورکردیم
        شب ها
        در سرزمین های دور چادر  می زدیم
        و قصه ی غارهای منقوش را
        گوش می دادیم
        شبی
        که باکره شدیم
        جادوگری پیر از غار چرخید
        و مردها و زن های زیادی
        از دهان رملش پرید
        ورد  می خواند
        و رمل را مرتب  می چرخاند
        و اشکال عجیبی
        در پای دشنه اش نقش  می بست
        حیرت کردیم
        دیوار چین از شانه ها بالا رفت
        رومی ها
        در چشم ها شنا کردند
        کشتی نوح
        در پهلویمان نشست!
        رمل دوباره چرخید
        رمل سه باره چرخید
        به میانه ی تاریخ پرتاب شدیم
        اسب های زیادی
        در دهان دختران مان کره انداخت
        و پسران
        با دشنه های دوسر
        کنار کتابخانه ها  سوختند..!
        جادوگرپیر هم چنان ورد  می خواند
        و دندان رملش  می چرخید...
        به امروز رسیدیم
        همه ی دنیا دورسرمان
        پرنده ها دورسرمان 
        بادها دورسرمان  می چرخد
        آتش از پرهامان ریخت
        جنین های زیادی در آتش سوخت
        و چهارگوشه ی زمین شعله گرفت
        مادرها کودکان
        و پدران
        زنان شان را به اردوگاه اجباری بردند
        و خود  منتظرمعجزه نشستند...
        جادوگرپیرهم چنان می خندید
        صدایش
        رعشه براندام زمین انداخت
        و هشتمین عجایب دنیا متولدشد!
        ما
        دهان مان دریده تر ازقبل
        سکوت کرده است
        باید از پشت باد پیاده شویم
        کولی ها
        هنوز  رام  نشده اند...!
         
         
        ۰
        اشتراک گذاری این شعر

        نقدها و نظرات
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


        (متن های کوتاه و غیر مرتبط با نقد، با صلاحدید مدیران حذف خواهند شد)
        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        کاربران اشتراک دار

        محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        0