سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

اعضای آنلاین

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

يکشنبه 30 ارديبهشت 1403
    12 ذو القعدة 1445
      Sunday 19 May 2024
        به سکوی پرتاب شهرت و افتخار ،نجابت و اقتدار ... سایت ادبی شعرناب خوش آمدید مقدمتان گلباران🌹🌹

        يکشنبه ۳۰ ارديبهشت

        پست های وبلاگ

        شعرناب
        دیدار خدا
        ارسال شده توسط

        طاهره حسین زاده (کوهواره)

        در تاریخ : يکشنبه ۵ آذر ۱۴۰۲ ۰۵:۱۲
        موضوع: آزاد | تعداد بازدید : ۶۶۷ | نظرات : ۸۶

        💫به نام خدا💫
        🍃🍁🍃
        نصرالله سیچونی یکی از خیّرین و مومنین
        و از مغازه‌داران کاروان‌سَرای کلگه مسجدسلیمان بود
        به نیّت دیدن خدا با چشم سر ،
        چهل شبانه روز چله گرفته بود
        تا خدا را زیارت کند.

        تمامی این روزها ؛ روزه بود. 
        در حال اعتکاف بود .
        از خلق الله بُریده بود.
        صبح به صیام و شب به قیام.
        زاری و تضرع و دعا به درگاه یگانه خدا

        تا اینکه شب سی و ششم ندایی در خود شنید
        که می گفت: ساعت ۶ بعد از ظهر ، بازار شوشتری ها (مس‌گران)،
        دکان رضازاده مسگر برو خدا را زیارت خواهی کرد.

        نصرالله سیچونی با اشتیاقی وصف ناپذیر
        از ساعت ۵ در بازار شوشتری ها (مسگران) حاضر شد
        و در کوچه‌های بازار شوشتری‌ها از پی دکان می گشت...
        می‌گوید : در بازار پیرزنی را دیدم
        که دیگ مسی به دست داشت
        و به مسگران نشان می داد،

        قصد فروش آن دیگ را داشت...

        به هر مسگری نشان می داد و وزن می کرد و می گفت:
        مادرجان ۴ ریال و ۲۰ شاهی.

        پیرزن می گفت: نمی شود که ۶ ریال بخرید؟

        مسگران می گفتند: خیر مادر ،
        برای ما بیش از این مبلغ نمی صرفد.
        پیرزن دیگ را روی سر نهاده و در بازار می چرخید
        و همه تاحدودِ همین قیمت را می دادند.

        بالاخره به همان مسگری رسید
        که دکان مورد نظر من بود.

        مسگر به کار  خود مشغول بود که پیرزن گفت:
        این دیگ را برای فروش آوردم به ۶ ریال می فروشم ، خرید دارید؟

        مسگر پرسید مادر چرا به ۶ ریال؟
        پیرزن سفره‌ی دل شکسته اش را باز کرد و گفت:
        فرزندی مریض دارم
        که طبیب نسخه ای برای او نوشته است
        که پول آن تقریباً ۶ ریال می شود!
        مسگر دیگ را گرفت و گفت:
        این کاملاً دیگ سالم و بسیار قیمتی است.
        حیف است که آن را بفروشید

        *امّا اگر مُصِر هستید من آن را به ۲۵ ریال می خرم!

        پیر زن گفت: مرا مسخره می کنی؟!
        مسگر گفت: ابدا جسارت نمی کنم مادرجان .
        دیگ را گرفت و ۲۵ ریال در دست پیرزن نهاد.
        پیرزن که شدیداً متعجب شده بود؛
        دعا کنان دکان مسگر رضازاده را ترک کرد
        و دوان دوان راهی خانه ی خود شد.

        نصراله سیچونی گفت :
        من که ناظر ماجرا بودم
        و وقت ملاقاتم باخدا فراموشم شده بود
        در دکان مسگر خزیدم و گفتم :
        عمو انگار تو کاسبی هیچ بلد نیستی؟!

        اکثر مسگران بازار این دیگ را وزن کردند
        و بیش از ۴ ریال و  ۲۰ شاهی ندادند
        آنگاه تو به ۲۵ ریال راحت خریدی؟!
        مسگر پیر گفت : من دیگ نخریدم!
        من پول دادم نسخه ی فرزندش را مهیّا کند.
        پول دادم یک هفته از فرزند بیمارش نگهداری کند
        پول دادم مجبور نشود بقیه ی وسایل خانه اش را بفروشد
        من دیگ نخریدم... .

        از حرفی که زدم بسیار شرمسار شدم
        در فکر فرو رفته بودم که

        ندایی با صدای بلند در قلبم گفت: 
        با چلّه گرفتن و عبادت‌کردنِ زیادی ، 
        کسی به زیارت ما نخواهد آمد!
        دستِ اُفتاده ای را بگیر و بلند کن
        آن‌گاه ما خود به زیارت تو خواهیم آمد.

        گر بر سرِ نفسِ خود امیری ، مَردی
        وَر بر دگران خُرده نگیری ، مَردی
        مَردی نَبُوَد فُتاده را پای زدن ....‌
        گر دستِ فُتاده ای بگیری ، مَردی
         
        🍁شعر از رودکی🍁
        🍃🍁🍃

        ارسال پیام خصوصی اشتراک گذاری : | | | | |
        این پست با شماره ۱۴۲۴۰ در تاریخ يکشنبه ۵ آذر ۱۴۰۲ ۰۵:۱۲ در سایت شعر ناب ثبت گردید

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        کاربران اشتراک دار

        محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        0