صفحه رسمی شاعر بهمن بیدقی
|
![بهمن بیدقی بهمن بیدقی](/uploads/avatars/1568815513.jpg) بهمن بیدقی
|
تاریخ تولد: | شنبه ۸ بهمن ۱۳۴۵ |
برج تولد: | ![برج دلو برج دلو](/includes/images/zodiac/aquarius.gif) |
گروه: | افراغ اندیشه |
جنسیت: | مرد |
تاریخ عضویت: | چهارشنبه ۲۷ شهريور ۱۳۹۸ | شغل: | مهندس عمران |
محل سکونت: | تهران |
علاقه مندی ها: | طراحی - نقاشیخط - صنایع دستی چوبی شامل نقش برجسته و مجسمه - نقاشی رنگ روغن -عکاسی- سرودن شعر - نوشتن داستان کوتاه |
امتیاز : | ۸۶۹۲ |
تا کنون 307 کاربر 1321 مرتبه در مجموع از این پروفایل دیدن کرده اند. |
درباره من: برای مشاهده ی آثار هنری دیگر (ازجمله طراحی ، نقاشی ،خط ، صنایع دستی )درصورت تمایل میتوانید به گوگل و وبلاگ اینجانب در سایت صدهنر مراجعه فرمائید . یا اینکه درگوگل به فارسی بهمن بیدقی را تایپ فرمائید |
|
|
|
اشعار ارسال شده
|
|
برگی به روی دریا
هنگامه ای ز موجها
...
|
|
ثبت شده با شماره ۱۳۰۶۵۴ در تاریخ دیروز
نظرات: ۰
|
|
گفت حالا که گُل گُلی شده همه چیز و همه جا ، منم میخوام گُل بزنم ...
|
|
ثبت شده با شماره ۱۳۰۶۳۹ در تاریخ ۲ روز پیش
نظرات: ۶
|
|
درحاشیه ی کویر،
حکومت باد ادامه دار بود
...
|
|
ثبت شده با شماره ۱۳۰۶۰۳ در تاریخ ۴ روز پیش
نظرات: ۶
|
|
سنتورها نواختند ،
ایده ی تارها را
...
|
|
ثبت شده با شماره ۱۳۰۵۷۲ در تاریخ ۵ روز پیش
نظرات: ۰
|
|
کاریکاتوریستِ ماهر،
به حالتِ اگزجره ، کشید عکسم را
...
|
|
ثبت شده با شماره ۱۳۰۵۴۵ در تاریخ ۶ روز پیش
نظرات: ۴
مجموع ۱۴۴۵ پست فعال در ۲۸۹ صفحه |
مطالب ارسالی در وبلاگ شاعر بهمن بیدقی
|
|
پول حرام خوردن نداره درمسیرِخانه، وانت هندوانه فروشی را دیدکه بالای وانت اش درشت نوشته بود ۲۰۰۰ پیش خودش گفت: کیلویی دوهزارتومان قیمتش خوبه ، بِایستم بخرم . موقع حساب کردن دید درترازو
|
|
سه شنبه ۱۰ فروردين ۱۴۰۰ ۱۷:۰۵
نظرات: ۱۰
|
|
مانکن ها (داستانی - سورئال) روزی روزگاری در یک شهرمعمولی ، زندگیِ عادیِ مردمان جاری بود . گرچه در جای جای شهر، اشتباهات و خطاهایی دیده میشد ولی بالاخره شهر آدم
|
|
سه شنبه ۲۶ اسفند ۱۳۹۹ ۱۲:۱۵
نظرات: ۹
|
|
سیب زمینی تنوری (شبهه طنز) : سلام دوست عزیز : سلام عزیز دلم : چقدر داغونی ! : آره ، آخه همسرم ... : شریک غمت هستم : ولی اون زنده س : میدونم ، بعضی ها بعد ازمرگشون آد
|
|
يکشنبه ۱۷ اسفند ۱۳۹۹ ۰۷:۵۰
نظرات: ۵
|
|
داستان کوتاه فانتزی خلبان بود وبه مرور،بواسطه ی اعتیاد به مشروب ومواد مخدر، رازنهانیِ سقوطِ روحش، فاش شد وطبعاً اخراج شدنی بی بازگشت ، همه امیدهایش را ناامید کرد . او مانده
|
|
شنبه ۹ اسفند ۱۳۹۹ ۰۳:۵۷
نظرات: ۶
|
|
تراژدی اطمینان بیست و چند ساله به نظر می رسید . صورتش بغض کرده بود و لبهایش میلرزید . روی نیمکتی در سالن انتظار راه آهن نشسته و به روبرو زُل زده بود و اشکهایش گلوله گلوله می بار
|
|
جمعه ۱ اسفند ۱۳۹۹ ۰۵:۱۵
نظرات: ۹
مجموع ۱۴۷ پست فعال در ۳۰ صفحه |