صفحه رسمی شاعر فریباایازی روزبهانی
|
 فریباایازی روزبهانی |
تاریخ تولد: | پنجشنبه ۲۹ دی ۱۳۹۰ |
برج تولد: |  |
جنسیت: | زن |
تاریخ عضویت: | چهارشنبه ۲۹ دی ۱۳۹۵ | شغل: | معلم |
محل سکونت: | ایران_ بروجرد |
علاقه مندی ها: | شعر ،داستان و ادبیات حماسی |
امتیاز : | ۴۴۸ |
| تا کنون 181 کاربر 479 مرتبه در مجموع از این پروفایل دیدن کرده اند. |
درباره من:
من چنان شبنم غلتیده به رخسار توام
که وجودم چو گل سرخ کبود در برت می گیرد(فریبا) |
|
|
|
اشعار ارسال شده
|
|
|
دلم را در تشت تنهایی چنگ می زنم ...
|
|
ثبت شده با شماره ۱۰۷۶۹۰ در تاریخ يکشنبه ۱ اسفند ۱۴۰۰ ۲۱:۴۰
نظرات: ۱۱
|
|
|
آتش گرفت احساس من آبی رسان ای ماه من ...
|
|
ثبت شده با شماره ۱۰۶۹۲۵ در تاریخ چهارشنبه ۶ بهمن ۱۴۰۰ ۱۰:۳۰
نظرات: ۱۰
|
|
|
دل سپردن هنرش بود ولی .. ...
|
|
ثبت شده با شماره ۱۰۶۲۳۷ در تاریخ دوشنبه ۱۳ دی ۱۴۰۰ ۱۸:۴۰
نظرات: ۲
|
|
|
خسته ایم
از سیلی باد
در گوش باد
کاش یکی بیاید ...
|
|
ثبت شده با شماره ۱۰۴۲۳۲ در تاریخ چهارشنبه ۵ آبان ۱۴۰۰ ۰۸:۳۱
نظرات: ۱۷
|
|
|
مهر پاییزی
فصل اول زندگی ست ...
|
|
ثبت شده با شماره ۱۰۳۱۴۵ در تاریخ پنجشنبه ۱ مهر ۱۴۰۰ ۱۷:۰۲
نظرات: ۱۲
| مجموع ۶۵ پست فعال در ۱۳ صفحه |
مطالب ارسالی در وبلاگ شاعر فریباایازی روزبهانی
|
|
|
![]()
ایسنا/لرستان یک پژوهشگر و مدرس دانشگاه فرهنگیان بروجرد گفت: شاهنامه شناسنامه هویت ایرانیان است.
غلامرضا شمسی در گفت‌وگو با ایسنا، اظهار کرد: شاهنامه فردوسی، نامه فرهنگ مردمان ایران زمین
|
|
|
|
|
![]()
کوچه را کِل کشیدن زنی از خواب پراند. صَفر یکی دو روزی نیست؛ رفته است . کوچه درتاریکیَ شب با صدای هلهله دختران شاهدبوی ، رنگ به رنگ می شود. زرد ، سرخ و سفید با آهنگ دف و رقص نور .
موسیقی به
|
|
دوشنبه ۲۴ مهر ۱۴۰۲ ۱۵:۰۷
نظرات: ۰
|
|
|
![]()
آموختنی ها را در بقچه ی دل پیچیدم تا روزی که عازم سفر شدم ؛
شهبال های آرزو اوج را نشانم دهند.
من سبز بودم ودستانم جوهرعشق را بر لوح دل می نگاشت . فصول را با حکمتی نهانی فصل
|
|
چهارشنبه ۱۳ ارديبهشت ۱۴۰۲ ۰۳:۰۵
نظرات: ۰
|
|
|
![]()
در افقی نورانی، مشرقی ترین طرحواره بود. کنار تشکیک مغربی ترین طرح.
خوابناک از بستر تردید برخاست. ابرهای مجاور با سرعت نور بین خیزش زمین و آسمان شناور شد؛ تا "استیم" در اقلیم ناسوت و مراتب حض
|
|
دوشنبه ۷ آذر ۱۴۰۱ ۱۳:۰۹
نظرات: ۰
|
|
|
![]()
آفتاب:
خط باریک عرق آرام از پیشانی اش سر می خورد .پرز از نوک تراشیده ی قلم می گیرد.نفس عمیقی می کشد و می گوید： شعری خواندم که....مکثی می کند نوک قلم را درون دوات می
|
|
سه شنبه ۳۰ آذر ۱۴۰۰ ۲۱:۰۱
نظرات: ۵
| مجموع ۲۱ پست فعال در ۵ صفحه |
