سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

به سکوی پرتاب شهرت و افتخار ،نجابت و اقتدار ... سایت ادبی شعرناب خوش آمدید مقدمتان گلباران🌹🌹

چهارشنبه ۲ خرداد

صفحه رسمی شاعر فرامک سلیمانی دشتکی(مازیار)


فرامک سلیمانی دشتکی(مازیار)

فرامک سلیمانی دشتکی(مازیار)



ارسال پیام خصوصی
مرا دنبال کنید

تاریخ تولد

:
سه شنبه ۳ بهمن ۱۳۵۱

برج تولد:

برج دلو

گروه

:
افراغ اندیشه

جنسیت

:
مرد

تاریخ عضویت

:
يکشنبه ۷ اسفند ۱۳۹۰

شغل

:
فیلمساز

محل سکونت

:
اصفهان

علاقه مندی ها

:
سینما و شعر

امتیاز

:
۴۳
تا کنون 52 کاربر 130 مرتبه در مجموع از این پروفایل دیدن کرده اند.


درباره من

:
از پاهایم به درخت سیب آویزان شده ام.همه چیز را وارونه می بینم.آب سربالا میرود و قورباغه ابوعطا می خواند

لیست دفاتر شعر


۱

تنهایی


اشعار ارسال شده


یک چای سرد و یک خانه و سکوت من مانده خیره به طاق... جای ت ...
این شعر را ۲۹ شاعر ۵۷ بار خوانده اند.
سید حاج فکری احمدی زاده (ملحق) ، Guest ، ژیلاراسخ ، سعید مطوری (مهرگان) ، سید رضا موسوی ، بهزاد پیروزیان(بی نشان) ، علي صفاريان (ايليا) و ۲۱شاعر دیگر این شعر را خوانده اند.
ثبت شده با شماره ۵۵۹۰ در تاریخ چهارشنبه ۱۷ مهر ۱۳۹۲ ۰۴:۰۳    نظرات: ۳۵

 ...
ثبت شده با شماره ۶۰۴۲ در تاریخ يکشنبه ۱۴ مهر ۱۳۹۲ ۱۳:۲۷    نظرات: ۱۴

زیاده عرضی نیست کمی ز لک لک ها سراغ بگیر بدون رنجش یک گنجشک که روی بام نشسته بدونِ بیم و ...
ثبت شده با شماره ۱۸۲۴۴ در تاریخ يکشنبه ۲۴ شهريور ۱۳۹۲ ۲۳:۲۳    نظرات: ۱۱

شبی گفتم به تقدیرم که در آخر که می میرم چرا سختی؟ چر ...
این شعر را ۱۶ شاعر ۳۰ بار خوانده اند.
صدف عظیمی ، فاطمه رحمتی ، سامان سعیدی ، منوچهر منوچهری (بیدل) ، سجاد کرد (کرد) ، فرهین رام ، میثم الهی خواه(قاصدک باران) و ۸شاعر دیگر این شعر را خوانده اند.
ثبت شده با شماره ۱۸۰۰۸ در تاریخ دوشنبه ۱۸ شهريور ۱۳۹۲ ۱۸:۲۰    نظرات: ۱۲

از بس عذاب کشیدم و آرام گریستم هرجای خانه ام پر شد ز اشک و آه در خانه ی کوچک و س ...
ثبت شده با شماره ۱۷۹۵۱ در تاریخ يکشنبه ۱۷ شهريور ۱۳۹۲ ۱۲:۴۴    نظرات: ۲۶

مجموع ۱۰۱ پست فعال در ۲۱ صفحه

مطالب ارسالی در وبلاگ شاعر فرامک سلیمانی دشتکی(مازیار)


قبیله ای که برف را پرستش می کردند پس از آب شدن آن به دنبالش را افتادند ولی دیگر سفید نبود به رنگهای محتلف در می آمد. جاری شدنش برایشان تازگی داشت گاهی دردل صخره ها مخفی میشد و سپس از آنسو تر سر بر می
دوشنبه ۱۵ آذر ۱۳۹۵ ۰۶:۵۷    نظرات: ۰


اونور جنگلها خیلی دور از یه برکه ی کوچولو  توی یه شهر بزرگ مردی خسته ولی مهربون زندگی می کرد ، اون یه جایی خونده بود که ماهیگیری به آدم آرامش میده و خستگی رو از تن آدم درمیکنه ، رو همین حسا
پنجشنبه ۲۳ ارديبهشت ۱۳۹۵ ۱۸:۰۶    نظرات: ۲

دلشوره هایم را هرچه می پیمایم بیشتر برایم آشکار می شود که بیش از درد و رنجهای خودم دردو رنجهای دیگران را جابه جا می کنم.احساس می کنم نفسم می گیرد و گاه به گا قلبم می ایستد و دوباره راه می افتد.با هرکه
جمعه ۱۰ بهمن ۱۳۹۳ ۱۲:۲۱    نظرات: ۲

دست که می گذاری روی نقطه احساس همانجایی که همه ی دنیا نسبت به  هم عوضی می گردند و شعورشان در حقیقت قد نمی دهد ، دلم می خواست برداشت خوبی از زندگی ، عشق ، دوستی و رفاقت داشتم ، من کاشتم ، ولی نه ا
جمعه ۳ بهمن ۱۳۹۳ ۱۱:۳۷    نظرات: ۲۵

خب صحنه بسیار فجیعی رخ داده بود که باید کارآگاه و دستیارانش به دقت بررسیش می کردند ، انفجار آشپزخونه ای که جسد متلاشی یک مرد به درو دیوارش پخش شده بود. همسر مرد که به سختی گریه می کرد و به نظر می رسید
شنبه ۱۵ شهريور ۱۳۹۳ ۱۱:۵۷    نظرات: ۳
مجموع ۲۹ پست فعال در ۶ صفحه
کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
1