قطار زندگی
ومن در امتدادم هنوز
بی بازگشت
چون صدفی شکافته در ساحل
بی مروارید
تنها غرق در رویا
و تو ای مروارید من
بر کدام سینه ریز
بر سینه کدام دوشیزه زیباروی
نقش بسته ایی
امواج دریا روبرویم
امواج خورشید رویم
بی نهایت شن
بی نهایت سنگ ریزه های رنگارنگ
بی نهایت ماهی های کوچک
زیر پاهایم، دست هایم
و تن در خلصه فرو رفته ام
من چون دودی از لا به لایِ سطور خیس
نظاره گرِ بی نهایتم
نظاره گر غروب آتشین جاودانه
ای قطار خاکستری
که رد شدی سوت کشان
از میان زمین بازی کودکانه ام
ای توپ لاستیکی دو لایه
که اوج گرفتی تا آسمانِ خیالم
رفتی رفتی رفتی
چون شاخه لوبیای سحر آمیز
تا جزیره یِ ناشناخته کهکشان
ای باغ هایِ انار محصور با دیوارهایِ کاه گلی
چه خوش بود طعمِ می خوشِ گوارایت
چه سرخ بود یاقوت هایِ جام ارغوانت
ای دودِلاستیک سوخته چرخ های زوار در رفته
چه گرما میدادید در سوزِ برگ ریزان پاییزِ مهر
ای استوانه های دودِ خاکستری لای سرخی غروب
ای ماهِ شب هایِ تنهایی
که نورت را بی صدا میپاشیدی بر ریل های خالی
ای زنگِ تفریح
ای شیر آب و صف تشنه بچه های کلاس
ای خط کش و تخته سیاه و گچ
ای تفاله های چای خوش عطر سیلان زیر درخت چنار
ای نمِ باران و بوی رُسِ خیابان کاه گلی
ای سیگار تیر کشیدن ها در تنهایی
روبرویِ آینه در اتاق یواشگی
ای ابرهای سیاه
ای رعد و برق روی قله ها
همه رفتید همه رفتید
تنهایم گزاشتید ای خاطرات
منم و تنهایی
منم و یک سیگار خیس
منم و ابرهای درهمِ دود
کجایی ای نسیم دلنوازِ کودکی
کجایی