سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

اعضای آنلاین

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

دوشنبه 17 ارديبهشت 1403
  • روز اسناد ملي
28 شوال 1445
    Monday 6 May 2024
      به سکوی پرتاب شهرت و افتخار ،نجابت و اقتدار ... سایت ادبی شعرناب خوش آمدید مقدمتان گلباران🌹🌹

      دوشنبه ۱۷ ارديبهشت

      سنگ صبور

      شعری از

      منصور دادمند

      از دفتر دیوان مسعود نوع شعر سپید

      ارسال شده در تاریخ دوشنبه ۲۶ آذر ۱۳۹۷ ۱۲:۲۳ شماره ثبت ۶۹۷۸۶
        بازدید : ۴۳۸   |    نظرات : ۵

      رنگ شــعــر
      رنگ زمینه
      دفاتر شعر منصور دادمند

      می کشم آسمان به رنگ غروب
      دل بریدم از فروغ
      می خرم درد و غم  به نور
      می زنم آتش این دل
      به شدن یک سنگ صبور
      می نشینم کنار آن پیرزن
      ندارد یک نان شب
      یک همدم و همراز به سر
       تا بگوید  درد و دلش 
      چرا هست ساکت و خاموش به لب
       دل بریده از یک نفس
      می چشم اتش رنج و غمش
      به لبش شد به سخن 
      اشک تنهایی اش روان به لب
      میریزم بارون اشک
      به دل تنها افتاده  در قفس
      می نشیند یک برگ خشک بر شانه من
      تا بگوید چرا افتاده ز درخت  
       چرا بر شانه باد می خرد رنج سفر
      چرا هست چون پیرزن 
      غمگین و تنها به شب
      از همه عزیزان که شعر این مبتدی و.... چیزی از شعر نمیدانه را ملاحظه میکنید سپاسگزارم
      ۳
      اشتراک گذاری این شعر

      نقدها و نظرات
      عباسعلی استکی(چشمه)
      سه شنبه ۲۷ آذر ۱۳۹۷ ۱۶:۱۴
      سلام منصور گرامی
      خوبید؟
      خوشحالم که میسرایید
      دیر به دیر تشریف می آورید
      تندرست و موفق باشید خندانک
      کبری یوسفی
      سه شنبه ۲۷ آذر ۱۳۹۷ ۰۹:۵۴
      سلام بزرگوار
      زیبا وقشنگ سروده اید
      دس درست
      درپناه حق خندانک خندانک خندانک
      امین شجاعی
      سه شنبه ۲۷ آذر ۱۳۹۷ ۱۴:۱۱
      خندانک خندانک خندانک خندانک

      سوای از سروده تو

      درود می گم به روح بزرگوارت
      و رباعی تقدیم می کنم به افتادگی تو

      آن شنیدی که خضر تخته کشتی بشکست

      تا که کشتی ز کف ظالم جبار برست

      خضر وقت تو عشق است که صوفی ز شکست
      صافیست و مثل درد به پستی بنشست

      لذت فقر چو باده‌ست که پستی جوید
      که همه عاشق سجده‌ست و تواضع سرمست

      تا بدانی که تکبر همه از بی‌مزگیست
      پس سزای متکبر سر بی‌ذوق بس است

      گریه شمع همه شب نه که از درد سرست
      چون ز سر رست همه نور شد از گریه برست

      کف هستی ز سر خم مدمغ برود
      چون بگیرد قدح باده جان بر کف دست

      ماهیا هر چه تو را کام دل از بحر بجو
      طمع خام مکن تا نخلد کام ز شست

      بحر می‌غرد و می‌گوید کای امت آب
      راست گویید بر این مایده کس را گله هست

      دم به دم بحر دل و امت او در خوش و نوش
      در خطابات و مجابات بلی‌اند و الست

      نی در آن بزم کس از درد دلی سر بگرفت
      نی در آن باغ و چمن پای کس از خار بخست

      هله خامش به خموشیت اسیران برهند
      ز خموشانه تو ناطق و خاموش بجست

      لب فروبند چو دیدی که لب بسته یار
      دست شمشیرزنان را به چه تدبیر ببست

      "مولانا"
      همایون طهماسبی (شوکران)
      سه شنبه ۲۷ آذر ۱۳۹۷ ۱۵:۱۱
      درودتان
      خندانک خندانک خندانک
      مجید شیاسی  مجید
      چهارشنبه ۲۸ آذر ۱۳۹۷ ۱۶:۵۶
      سلام درود برشما بسیارزیبا
      تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


      (متن های کوتاه و غیر مرتبط با نقد، با صلاحدید مدیران حذف خواهند شد)
      ارسال پیام خصوصی

      نقد و آموزش

      نظرات

      مشاعره

      کاربران اشتراک دار

      محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
      کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
      استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
      0