سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

جمعه 11 آبان 1403
    29 ربيع الثاني 1446
      Friday 1 Nov 2024
        مقام معظم رهبری سید علی خامنه ای و انقلاب مردمی و جمهوری اسلامی ایران خط قرمز ماست. اری اینجا سایت ادبی شعرناب است مقدمتان گلباران..

        جمعه ۱۱ آبان

        فرجام

        شعری از

        فرامک سلیمانی دشتکی(مازیار)

        از دفتر تنهایی نوع شعر

        ارسال شده در تاریخ يکشنبه ۱۳ فروردين ۱۳۹۱ ۱۸:۵۰ شماره ثبت ۶۱۳۴
          بازدید : ۷۴۵   |    نظرات : ۵

        رنگ شــعــر
        رنگ زمینه
        دفاتر شعر فرامک سلیمانی دشتکی(مازیار)
        آخرین اشعار ناب فرامک سلیمانی دشتکی(مازیار)

        کودکی باید بود
        بی خبر از فرجام
        تا بگویداینجا
        زندگی زیبا نیست
        زندگی پر رنج است
        کودکی باید بود
        کاه بایدخندید
        گاه باید خوابید
        گاه باید گریید
        گاه باید خورد از سینه ی مادرشیر
        کودکی باید بود
        تا بگرید بی پروا
        و بر این حادثه ی تلخ وجود
        دوسه خطی بنویسد با اشک
        و بگوید مادر
        دل من تنگ شده
        دست بگذار بر آن شانه ی فرسوده ی دندانه درشت
        ناز کن موی مرا
        باز کن این دل تنگم را
        که در این شهرعجیب
        مردمانش همه در فکر فریب خودشان
        خسته گشتم دگر از لالایی
        از تکان خوردن این گهواره
        دیگر از خواب شدم سیر و بیزار ز شیر
        دیگر از بغض گلویم لبریز است
        از گلویم بردار
        سینه ات را مادر
        بگذار نفس کمی تازه کنم
        بکذار که فریاد زنم
        و بگویم مادر
        شیر تو مسموم است
        دل من مغموم
        تو مکن دلسوزی که دلم خون است
        تو مگو لالایی
        ومرا خواب مکن
        که دراین بستر خواب
        نکند لولویی
        ببرد من را با خود
        یا که یک گربه ی بدترکیب
        صورتم چنگ زند درخواب
        کودکی باید بود
        بی خبر از فرجام
        تا بگویداینجا
        زندگی بی رنگ است
        آب در جوی حقیری جاریست
        که درختانش
        سایه انداخته اند بر گل سرخ
        ۰
        اشتراک گذاری این شعر

        نقدها و نظرات
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


        (متن های کوتاه و غیر مرتبط با نقد، با صلاحدید مدیران حذف خواهند شد)
        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        کاربران اشتراک دار

        محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        3