سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

اعضای آنلاین

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

شنبه 19 خرداد 1403
    2 ذو الحجة 1445
      Saturday 8 Jun 2024
        مقام معظم رهبری سید علی خامنه ای و انقلاب مردمی و جمهوری اسلامی ایران خظ قرمز ماست. اری اینجاسایت ادبی شعرناب است مقدمتان گلباران..

        شنبه ۱۹ خرداد

        رقص ِرندان ِ مستِ ِخرقه پوش

        شعری از

        پرویز جیحونی (بیخبر)

        از دفتر سوز بیخبری نوع شعر

        ارسال شده در تاریخ دوشنبه ۲۹ اسفند ۱۳۹۰ ۲۱:۲۸ شماره ثبت ۵۹۹۲
          بازدید : ۶۵۴   |    نظرات : ۲

        رنگ شــعــر
        رنگ زمینه
        دفاتر شعر پرویز جیحونی (بیخبر)

        ویرایش جدید شعر 
         در رسای شبهای قدر

         بی دست و بی سر و بی پا ، مستانه آمدند

         

         

         امشب٬  ِرندان ِ مستِ  ِخرقه پوش

        رقصان  بدرگه میخانه،  آمدند

         

        ساقی ٬ شرابی ناب در ساغر

        تا شود زعهده ایشان،   در آمدند

         

        هجران و شیدایی و مستی ِغریب

        اینگونه آنان  بدرگه ِ جانان، آمدند

         

        خواهند شرابی، به گلگونی عقیق

        بهر امیدها ، بدرگه  میخانه، آمدند

         

        خواهند عزیمت کنند به هفت آسمان

        با عزم جزم به درگهِ  مهربان، آمدند

         

        ساقی فِشان به سینه ی پر ز مهرشان

        شرابی  ناب  که  اینها ، میهمان  آمدند

         

        فراق یار(عج) چه کردست  بر ایشان  بیخبر

        بی دست و  بی سر و بی پا ، مستانه آمدند

         

        به قلم :  پرویز جیحونی (بیخبر) 

        ویرایش مورخه ۰۴/۰۶/۹۰  ۱۰:۰۶

        ۰
        اشتراک گذاری این شعر

        نقدها و نظرات
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


        (متن های کوتاه و غیر مرتبط با نقد، با صلاحدید مدیران حذف خواهند شد)
        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        محمدرضا آزادبخت

        م سر به سر اگر سرم برود هرگز نمی گذارم سر به نا سر رود در سرم این شد شش سر جناب فرشید خان جنگی در کارنیست غول شش سر نام شعرم است از دفتر بانوی ازلی
        افسانه نجفی

        تا شدم حلقه به گوش در میخانه ی عشق هر دم آید غمی از نو به مبارک بادم
        فرشید به گزین

        ت ما را سریست با تو که گر خلق روزگار دشمن شوندو سر برود هم برآن سریم این میشه سه تا سر محمدرضاجان یعنی حداکثر قدرت ما پس قبول که ما سپر انداختیم اگر جنگ است
        محمدرضا آزادبخت

        ه شاه به میل خود هرگز سوار بر اسب نمی شود مگر ملکه خورشید آفتابش را کجتر کند ستیز با تو معنا ندارد وقتی خورشید خودستیز تر از همه تاج را بر سر گذاشت ااافرشید جان نمی دانستی من شاعر معنا ستیزم و گاهی معنا گریز اصلا مفهوم شعربرای من معنا نداردفقط زیبایی شعر برایم مهم است ای دشمن نازنینم غول شش اسر از دست تو عصبی ست
        فرشید به گزین

        دریافتمت که فر خورشید تویی فرشید کجا قبله امید کجا ااا چه مشاعره معناستیزی شده البت به جز قسمت شاهانه

        کاربران اشتراک دار

        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        0