سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

اعضای آنلاین

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

شنبه 19 خرداد 1403
    2 ذو الحجة 1445
      Saturday 8 Jun 2024
        مقام معظم رهبری سید علی خامنه ای و انقلاب مردمی و جمهوری اسلامی ایران خظ قرمز ماست. اری اینجاسایت ادبی شعرناب است مقدمتان گلباران..

        شنبه ۱۹ خرداد

        ای دل مریزان اشک را

        شعری از

        علی نصرالهی (مجنون)

        از دفتر دیوانه مجنون نوع شعر غزل

        ارسال شده در تاریخ يکشنبه ۱۵ مرداد ۱۳۹۶ ۰۷:۵۰ شماره ثبت ۵۸۰۶۳
          بازدید : ۲۹۷   |    نظرات : ۶

        رنگ شــعــر
        رنگ زمینه
        دفاتر شعر علی نصرالهی (مجنون)

        ای دل مریزان اشک را، اینجا کسی همراه نیست 
        سهم تو دراینجا بجز، رنج و عذاب و آه نیست 
        ای دل تو در سر داشتی، سودای عشقی پاک را
        افسوس حتی یک نفر، از عشق تو اگاه نیست 
        اینجا پرستش میکنند، سیم و زر و سرمایه را 
        عشق فقیری چون تو را، قیمت به حد کاه نیست
        گویی در این دنیای دون، شیطان خدایی میکند 
        سجده به شیطان میکنند،یک سجده بر الله نیست
        در شهر شیطان عشق هم، بوی خیانت میدهد
        همچون وفاداران کسی، از دیدشان گمراه نیست
        اینجا درون ظلمت شهوت سعادت دیده اند 
        بر چشم پر نیرنگشان، نوری شبیه ماه نیست
        مجنون اگر از درد این،  دنیا بمیرد غصه چیست
        گو ارزشی دارد مگر قصری که آن را شاه نیست

        علی مجنون
        ۲
        اشتراک گذاری این شعر

        نقدها و نظرات
        عباسعلی استکی(چشمه)
        دوشنبه ۱۶ مرداد ۱۳۹۶ ۰۷:۴۳
        درود گرامی
        غزلی بسیار زیبا و شورانگیز
        مبین مشکلات جامعه ما
        دستمریزاد خندانک
        زهرا حکیمی بافقی (الهه ی احساس)
        چهارشنبه ۱۸ مرداد ۱۳۹۶ ۰۹:۰۱
        درود بر شما جناب نصرالهی گرامی

        باز غزلی ناب خواندم از تراوش احساس و اندیشه ی زلالتان.
        سرشار از احساس و عاطفه و صور خیال.
        وزن شعر بسیار روان است:
        مستفعلن مستفعلن مستفعلن مستفعلن (رجز مثمن سالم).
        البته در شعرتان، اندکی لغزش وزن وجود دارد، که در ادامه توضیح خواهم داد.
        1
        ای دل مریزان اشک را، اینجا کسی همراه نیست 
        سهم تو دراینجا بجز، رنج و عذاب و آه نیست 

        _ای دل: حرف ندا و منادا. آرایه تشخیص. این بیت، به نوعی، حدیث نفس شاعر را می رساند. (حدیث نفس: سخن گفتن با خود)

        2_
        ای دل تو در سر داشتی، سودای عشقی پاک را
        افسوس حتی یک نفر، از عشق تو اگاه نیست 

        _ای دل: توضیحات پیرامون این ترکیب، در بیت قبل آمد.

        _سودا: از اخلاط چهارگانه ی بدن. مجازا به معنای عشق و نیز فکر و خیال.
        _سودای چیزی در سر داشتن: کنایه از به فکر آن چیز بودن. اندیشه ی آن چیز را در سر داشتن.

        3_

        اینجا پرستش می کنند، سیم و زر و سرمایه را 
        عشق فقیری چون تو را، قیمت به حد کاه نیست

        _سیم و زر و سرمایه: ترکیب عطفی، مترادف.

        _ در مصراع اول این بیت، لغزش وزن وجود دارد. در پایان دومین رکن مستفعلن، (نند) در فعل (می کنند)، یک هجای کشیده است. به عبارتی، در تقابل با هجاهای دیگر مصراع های شعرتان، یک هجای کوتاه، اضافه دارید. حتما باید این لغزش وزنی ویرایش شود.
        احتمالا شعر را به حالت وزن دوری خوانده اید که این مشکل وزنی پیش آمده است؛ در حالی وزن شعرتان دوری نیست.

        *نکته:
        وزن دوری از ارکان متناوب درست می‌شود نه از تکرار یک رکن؛ مانند: وزن بیت:
        بارغمش می‌کشم؛ از همه عالم خوشم
        گر نکند التفات؛ یا نکند احترام
        که از تناوب مفتعلن و فاعلن درست شده است.

        4_
        گویی در این دنیای دون، شیطان خدایی می کند 
        سجده به شیطان می کنند، یک سجده بر الله نیست

        _گویی: به معنای انگار، قید شک و تردید.

        _ این بیت تلمیح دارد به ماجرای سجده نکردن شیطان.

        _ فعل (می کنند) درمصراع دوم این بیت، دقیقا مشابه با مطالبی که پیرامون مصراع اول بیت قبلی، در شماره ی پیش گفته شد، لغزش وزنی وجود دارد و حتما باید ویرایش شود.

        5_

        در شهر شیطان عشق هم، بوی خیانت می دهد
        همچون وفاداران کسی، از دیدشان گمراه نیست

        _واج آرایی حرف (ش) در مصراع اول این بیت، بر زیبایی این مصراع افزوده است.

        _ بوی خیانت: به وجهی، اضافه ی استعاری است؛ زیرا، خیانت به چیزی تشبیه شده، که "بو" دارد.

        6_
        اینجا درون ظلمت شهوت، سعادت دیده اند 
        بر چشم پرنیرنگشان، نوری شبیه ماه نیست

        ظلمت شهوت: واژه های (ظلمت) و (شهوت)، در اصل سجع متوازی دارند؛ اما چون یک کسره ی اضافه بعد از کلمه ی (ظلمت) آمده از دیدگاه موسیقی شنیداری، سجع ملحق به متوازی به وجود آمده است.

        *نکته:
        گاه در وسط یکی از دو کلمه ای که سجع متوازی دارند، یک مصوت کوتاه ( کسره ی اضافه ) می آید؛ در این صورت تساوی هجاها به هم می خورد؛ به این سجع، ملحق به سجع متوازی گفته می شود؛ زیرا در علم بدیع لفظی، با آهنگ و چگونگی شنیداری کلمه سر و کار داریم. نحوه ی نوشتار کلمه مد نظر ما نیست. چیزی که مهم است، هم وزن بودن دوکلمه ی مسجع در شنیداری است.

        ضمنا، ظلمت شهوت: چون دو کلمه ی دارای سجع، کنار هم آمده اند، سجع مزدوج نیز دارند.
        علاوه بر این، هرکدام از این دو واژه به تنهایی و بدون حرف اضافه، با واژه ی (سعادت) سجع مطرف دارند.
        7_

        مجنون اگر از درد این،  دنیا بمیرد غصه چیست؟
        گو ارزشی دارد مگر قصری که آن را شاه نیست؟

        بیت مقطع این غزل، که شاعر تخلص خود را در آن آورده است، دارای دو استفهام انکاری است؛ یکی در مصراع اول و دیگری، در مصراع دوم.
        همین به کارگیری استفهام انکاری برای بیان مقصود، بر زیبایی این بیت افزوده است.

        *نکته:
        استفهام انکاری، سوالی است مثبت که پاسخ آن منفی است و معمولا برای تاکید به کار می رود.




        احسنت بر شما و استعداد ناب غزل سرایتان. خندانک خندانک
        نیره ناصری نسب
        دوشنبه ۱۶ مرداد ۱۳۹۶ ۱۴:۰۰
        خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
        درود بر شاعر بزرگوار
        غزلی زیبا و پراحساس خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
        ابوالحسن انصاری (الف رها)
        دوشنبه ۱۶ مرداد ۱۳۹۶ ۱۴:۵۸
        خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
        آرزو نامداری (عتیق)
        دوشنبه ۱۶ مرداد ۱۳۹۶ ۱۵:۳۳
        سلام آقای نصرالهی
        دلنشین بود و زیبا پیروز باشید خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
        فریبا غضنفری  (آرام)
        دوشنبه ۱۶ مرداد ۱۳۹۶ ۲۱:۳۰
        زیباست
        درودتان 🌹🌹🌹
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        محمدرضا آزادبخت

        م سر به سر اگر سرم برود هرگز نمی گذارم سر به نا سر رود در سرم این شد شش سر جناب فرشید خان جنگی در کارنیست غول شش سر نام شعرم است از دفتر بانوی ازلی
        افسانه نجفی

        تا شدم حلقه به گوش در میخانه ی عشق هر دم آید غمی از نو به مبارک بادم
        فرشید به گزین

        ت ما را سریست با تو که گر خلق روزگار دشمن شوندو سر برود هم برآن سریم این میشه سه تا سر محمدرضاجان یعنی حداکثر قدرت ما پس قبول که ما سپر انداختیم اگر جنگ است
        محمدرضا آزادبخت

        ه شاه به میل خود هرگز سوار بر اسب نمی شود مگر ملکه خورشید آفتابش را کجتر کند ستیز با تو معنا ندارد وقتی خورشید خودستیز تر از همه تاج را بر سر گذاشت ااافرشید جان نمی دانستی من شاعر معنا ستیزم و گاهی معنا گریز اصلا مفهوم شعربرای من معنا نداردفقط زیبایی شعر برایم مهم است ای دشمن نازنینم غول شش اسر از دست تو عصبی ست
        فرشید به گزین

        دریافتمت که فر خورشید تویی فرشید کجا قبله امید کجا ااا چه مشاعره معناستیزی شده البت به جز قسمت شاهانه

        کاربران اشتراک دار

        محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        0