سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

اعضای آنلاین

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

سه شنبه 18 ارديبهشت 1403
    29 شوال 1445
      Tuesday 7 May 2024
        به سکوی پرتاب شهرت و افتخار ،نجابت و اقتدار ... سایت ادبی شعرناب خوش آمدید مقدمتان گلباران🌹🌹

        سه شنبه ۱۸ ارديبهشت

        نجابت موعود

        شعری از

        حسین شفیعی بيدگلی

        از دفتر باران نوع شعر نیمائی

        ارسال شده در تاریخ يکشنبه ۱۷ بهمن ۱۳۹۵ ۰۴:۳۶ شماره ثبت ۵۳۵۷۶
          بازدید : ۵۳۵   |    نظرات : ۱۳

        رنگ شــعــر
        رنگ زمینه
        دفاتر شعر حسین شفیعی بيدگلی

        در نجابت موعود
        در تاریکی نشسته بود
        غیر از نان و زرچوبه در سفره نبود
        خلبانان الکلی
        در پرواز شوم تمدن خود باخته
        در خاطره اش سیاهی و خون
        برق انفجار و سرخی خون همکلاسها
        در نجابت موعود
        اشکی نداشت
        خواهرش می لرزید
        در نجابت موعود
        اشکی نداشت
        در نزدیکی
        آتش بمب زبانه می کشید
        در نجابت موعود
        اشکی نداشت
        همکلاسهایش فرشتگان زمین پرپر شدند
        در نجابت موعود
        اشکی نداشت
        خلبانان الکلی چیزی در ذهنشان نبود
        آنها به شب و الکل فکر میکردند
        در نجابت موعود
        می لرزید
        آیا خورشید را دوباره خواهید دید
        آیا این یک تمدن است
        می لرزید
        در نجابت موعود
        بعد از این سالهای تار تار
        بعد ازاین تاریک ترین روزهای سال
        از ورای دشت های آبی
        ما را دوست بدار
        ای ستاره ی وطن
        ستاره خواهی ماند در قلب ما
        در دره ی ستارگان
        همه ی قهرمانان جمع خواهند شد
        آنها گریه نخواهند کرد
        طوفان حریف نمیشود بر یادها
        ایستاده میمیریم در طوفانها
        حسین شفیعی بیدگلی
        تقدیم به کودکان مظلوم سوریه و افغانستان...که درجهالت های بشری فریاد رسی نداشتند و بشریت عزادار آنهاست.
        ۵
        اشتراک گذاری این شعر

        نقدها و نظرات
        عباسعلی استکی(چشمه)
        دوشنبه ۱۸ بهمن ۱۳۹۵ ۱۴:۰۱
        درود گرامی
        بسیار زیبا و بجاست خندانک
        جمیله عجم(بانوی واژه ها)
        جمیله عجم(بانوی واژه ها)
        دوشنبه ۱۸ بهمن ۱۳۹۵ ۲۰:۵۷
        خندانک
        ارسال پاسخ
        جمیله عجم(بانوی واژه ها)
        دوشنبه ۱۸ بهمن ۱۳۹۵ ۱۶:۵۷
        خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
        خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
        خندانک خندانک خندانک خندانک
        آرمین اسدزاد (الف)
        دوشنبه ۱۸ بهمن ۱۳۹۵ ۰۶:۱۴
        درودها جناب شفیعی خندانک
        هنرمندانه و جانگداز
        دستمریزاد و احسنت خندانک
        جمیله عجم(بانوی واژه ها)
        جمیله عجم(بانوی واژه ها)
        دوشنبه ۱۸ بهمن ۱۳۹۵ ۲۰:۵۷
        خندانک
        ارسال پاسخ
        آلاله سرخ(سیده لاله رحیم زاده)
        دوشنبه ۱۸ بهمن ۱۳۹۵ ۱۱:۲۱
        خندانک خندانک خندانک خندانک درود درود استاد
        جمیله عجم(بانوی واژه ها)
        جمیله عجم(بانوی واژه ها)
        دوشنبه ۱۸ بهمن ۱۳۹۵ ۲۰:۵۷
        خندانک
        ارسال پاسخ
        ابوالحسن انصاری (الف رها)
        دوشنبه ۱۸ بهمن ۱۳۹۵ ۱۲:۰۰
        خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
        جمیله عجم(بانوی واژه ها)
        جمیله عجم(بانوی واژه ها)
        دوشنبه ۱۸ بهمن ۱۳۹۵ ۲۰:۵۷
        خندانک
        ارسال پاسخ
        فاطمه گودرزی(لیا)
        دوشنبه ۱۸ بهمن ۱۳۹۵ ۱۶:۲۳
        درود بر شما
        زیباست
        خندانک خندانک خندانک خندانک
        خندانک خندانک خندانک خندانک
        جمیله عجم(بانوی واژه ها)
        جمیله عجم(بانوی واژه ها)
        دوشنبه ۱۸ بهمن ۱۳۹۵ ۲۰:۵۷
        خندانک
        ارسال پاسخ
         آرزو محمدزاده
        چهارشنبه ۲۰ بهمن ۱۳۹۵ ۰۶:۰۰
        خندانک خندانک خندانک
        درود بر شما
        صابرخوشبین صفت
        شنبه ۲۳ بهمن ۱۳۹۵ ۲۲:۰۱
        سلام و درودها
        به جناب شفیعی عزیز
        شعر بلندتان حرفهای زیادی دارد و ستودنی است .
        قلمتان را می ستایم .
        سبز باشید .
        خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        محمدرضا آزادبخت

        د گاهی به سرم می زند شبیه زن دیوانه کوچه مان عاطفه را بخشکانم زیر نور آفتاب تا خرد شوم تا نور را ولگرد کوچه عاصی زن دیوانه کنم آری برگرد دیوانه شده از افکار کوچه گاهی خشمت آفتاب دیگر یمی شود
        ساسان نجفی(سراب)

        در همین حوالی روی صندلی کهنه ی چوبی نشسته ام اا تکیه به میز زهوار دررفته ی خیس شده از باران که بوی کاهگلی به خود گرفته اا با یک استکان چای لب سوز قند پهلو اا دلم برایت زرد شده اا گاهی سرخ و گاهیم قهوی می شود اا سینه ام تداعی خزان و پاییز در قلبم جولان می دهد اا پاییز همان فصل دوستداشتنی من و تو اا آه ه ه باز هم مثل همیشه چایم سرد شد اا سراب س ن د
        محمد رضا خوشرو (مریخ)

        شاید این غصه مرا بعد تو دیوانه کند که قرار است کسی موی تو را شانه کند
        طاهره حسین زاده (کوهواره)

        مرورِ لطفِ تان نَندیش ااا به جای این و آن نَندیش ااا رضای ایزدی را جو ااا که لبخند آوَری در پیش ااا بداهه ش
        محمدرضا آزادبخت

        توقعی از کسی ندارم این یاد همه باشد اگر هرچند سالها کسی نیاید اشتباهی فکر توقع به سرت نزند هرچند اشعار همه را می خوانم ولی بی توقعم

        کاربران اشتراک دار

        محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        0