سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

جمعه 11 آبان 1403
    29 ربيع الثاني 1446
      Friday 1 Nov 2024
        مقام معظم رهبری سید علی خامنه ای و انقلاب مردمی و جمهوری اسلامی ایران خط قرمز ماست. اری اینجا سایت ادبی شعرناب است مقدمتان گلباران..

        جمعه ۱۱ آبان

        شرم حضور

        شعری از

        جواد آتشبار (غافل)

        از دفتر نیزارهای بی آب نوع شعر سپید

        ارسال شده در تاریخ شنبه ۱۴ فروردين ۱۳۹۵ ۰۴:۵۰ شماره ثبت ۴۶۰۴۲
          بازدید : ۷۱۶   |    نظرات : ۲۰

        رنگ شــعــر
        رنگ زمینه
        دفاتر شعر جواد آتشبار (غافل)

        .((شرم حضور)).....
        دیر وقتیست ...که من منتظرم....
        ونگاهم ...
        به فراسوی افق....
        مات و مبهوت ...که شاید...
        آری ای دوست......که شاید ...
        خبری از تو بیاید...
        و من غمزده ی بی سرو پا را..
        زین خبر شاد نماید....
        ولی ...افسوس و دو صد آه که خود میدانم...
        تو دگر بار .....به این خانه ...نیایی...
        و به من رخ ننمایی و..
        بگویی..
        تو کجا منتظر و عاشق مایی؟!!!...
        شرمگینم.....ز حضورم....خجلم....
        همه تقصیر ....من است..
        که تو را آزردم...
        عاشقت بوده ام و...آبرویت را بردم..
        دل به عشق ملکوتی توأم....نسپردم...
        تو دلت خون و...
        من از خون دلت ...میخوردم....
        و فقط حرف زدم ....کاش....
        به پیش قدمت.....میمردم...
        هی زدم داد...کجایی وکجایی وکجایی ؟..
        توکشی ...آهی و آهی و...
        بگویی...
        ما که هستیم....تو ای عاشق بیچاره کجایی؟!!!...
        ما که هستیم....تو ای عاشق بیچاره کجایی؟!!!...
        #جواد_آتشبار
        ۱
        اشتراک گذاری این شعر

        نقدها و نظرات
        آلاله سرخ(سیده لاله رحیم زاده)
        يکشنبه ۱۵ فروردين ۱۳۹۵ ۰۴:۵۸
        خندانک خندانک خندانک
        عباسعلی استکی(چشمه)
        يکشنبه ۱۵ فروردين ۱۳۹۵ ۱۷:۰۹
        درود بزرگوار
        نیمایی بسیار زیبا و خوش آهنگ خندانک خندانک خندانک
        وحید کاظمی
        يکشنبه ۱۵ فروردين ۱۳۹۵ ۰۵:۳۶
        خندانک خندانک خندانک خندانک
        درود بر شما
        بسیار عالی و خواندنی مرحبا
        خندانک خندانک خندانک خندانک
        صفیه پاپی
        يکشنبه ۱۵ فروردين ۱۳۹۵ ۰۷:۴۹
        ................. خندانک خندانک خندانک ...................
        زیبااا بود همشعر خوبم خندانک خندانک خندانک
        هزارااان درود خندانک خندانک خندانک
        ................. خندانک خندانک خندانک ......................
        تقدیم به اهالی خوب شعر ناب:

        دختر کوچکی در یک کلبه محقر دور از شهر در یک خانواده فقیر به دنیا آمده بود. زایمان، زودتر از زمان مقرر انجام شده و او نوزادی زودرس، ضعیف و شکننده‌ای بود، طوری که همه شک داشتند او زنده بماند. وقتی ۴ ساله شد، بیماری ذات‌الریه و مخملک را با هم گرفت، ترکیب خطرناکی که پای چپ او را از کار انداخت و فلج کرد؛ اما او خوش‌شانس بود..
        او خوش شانس بود چون مادری داشت که او را تشویق و دلگرم می‌کرد. مادرش به او گفت: علی‌رغم مشکلی که در پایت داری، با زندگیت هر کاری که بخواهی می‌توانی بکنی، تنها چیزی که احتیاج داری ایمان، مداومت در کار، جرأت و یک روح سرسخت و مقاوم است. بدین ترتیب در ۹ سالگی دختر کوچولو بست‌های آهنی پایش را کنار گذاشت و بر خلاف آنچه دکترها می‌گفتند‌ که هیچ‌گاه به طور طبیعی راه نمی‌رود، راه رفت و ۴ سال طول کشید تا قدم‌های منظم و بلندی را برداشت و این یک معجزه بود!
        او یک آرزوی باور نکردنی داشت، آرزو داشت بزرگ‌ترین دونده زن جهان شود؛ اما با پاهایی مثل پاهای او این آرزو چه معنایی می‌توانست داشته باشد؟ در ۱۳ سالگی در یک مسابقه دو شرکت کرد و در تمام مسابقات آخرین نفر بود. همه به اصرار به او می‌گفتند که این کار را کنار بگذارد، اما روزی فرا رسید که او قهرمان مسابقه شد!
        از آن زمان به بعد ویلما رادولف در هر مسابقه‌ای شرکت کرد و برنده شد. در سال ۱۹۶۰ او به بازی‌های المپیک راه یافت و آنجا در برابر اولین دونده زن دنیا، یک دختر آلمانی قرار گرفت که تا به حال کسی نتوانسته بود او را شکست دهد؛ اما ویلما پیروز شد و در دو ۱۰۰ متر، ۲۰۰ متر و دو امدادی ۴۰۰ متر ۳ مدال المپیک گرفت. او اولین زنی بود که توانست در یک دوره المپیک ۳ مدال طلا کسب کند.
        در حالی که گفته بودند او هیچ وقت نمی تواند دوباره راه برود!
        مجنون ملایری
        يکشنبه ۱۵ فروردين ۱۳۹۵ ۰۸:۵۱
        با سلام جناب آتشبار عالی سروده اید موفق باشید
        ابوالحسن انصاری (الف رها)
        يکشنبه ۱۵ فروردين ۱۳۹۵ ۱۲:۳۷
        درود بر شما

        خندانک خندانک خندانک

        علیرضا کاشی پور محمدی
        يکشنبه ۱۵ فروردين ۱۳۹۵ ۱۴:۱۶
        خندانک خندانک خندانک
        ولی الله شیخی مهرآبادی(دیوانه)
        دوشنبه ۱۶ فروردين ۱۳۹۵ ۰۹:۰۲
        جناب آقای آتشبارِ عزیز، سلام علیکم.
        .........................................................
        تودلت خون و،من از.خونِ دلت،می خوردم..........
        وفقط حرف زدم..........کاش...
        به پیشِ قَدمت .می مُردَم........
        .................................................
        دستمریزاد بزرگوار.......بسیار زیبا وآهنگین است و، با مضمونی دلنشین.......خسته نباشید. خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
        محمد علی سلیمانی مقدم
        دوشنبه ۱۶ فروردين ۱۳۹۵ ۱۸:۰۶
        درود بر شما
        بسیار زیبا و حزین سرودید
        خندانک خندانک خندانک
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        کاربران اشتراک دار

        محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        4