جمعه ۱۱ آبان
|
دفاتر شعر جواد آتشبار (غافل)
آخرین اشعار ناب جواد آتشبار (غافل)
|
...((غافل و قافله))......
از برق نگاهت ، به ســــما ول وله افتاد...
از شـوق وصـالت ، بجـــهان هلهله افتاد...
ای روح عبـادات ، تو خود قبلهٔ عشــقی...
بر ســـجده بخالِ تودوصـد ، نافله افتاد...
در هیبت و اندام تو وصفی ،نتوان گفت...
از گامِ تو برجان زمـــــین ، زلزله افتــــاد...
دانم که تو خود پاسخ هر، مسئله هستی...
از هِجـــرِ تو بر کارِ دلم ، مســـــئله افتاد...
بر شانه ی تو ، سلسلهٔ موی تو نیکوست...
از موی تو بَر گردنِ من ، سلســـــله افتاد...
آنقدر به دنیای خودم ، غرق شــــــدم که...
هر روز دو چـــندان ز توأم ، فاصله افتاد...
ازدستِ مَنِ بی سروپا ، گشته دلت خون...
از خُلقِ بَدَم بَر جگـــــــــرت ، آبله افــتاد...
من (غافل )و تو ، قافله ســـــالار جهانی...
برگرد و ببــــــین یک نفر از ، قافله افتاد...
#جواد_آتشبار
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.