سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

اعضای آنلاین

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

چهارشنبه 12 ارديبهشت 1403
  • شهادت استاد مرتضي مطهري، 1358 هـ ش - روز معلم
23 شوال 1445
    Wednesday 1 May 2024
    • روز جهاني كار و كارگر
    به سکوی پرتاب شهرت و افتخار ،نجابت و اقتدار ... سایت ادبی شعرناب خوش آمدید مقدمتان گلباران🌹🌹

    چهارشنبه ۱۲ ارديبهشت

    چشمها

    شعری از

    مژگان روحانی

    از دفتر نوشته هایم را بخوان نوع شعر سپید

    ارسال شده در تاریخ پنجشنبه ۲۴ دی ۱۳۹۴ ۰۱:۱۹ شماره ثبت ۴۳۸۹۰
      بازدید : ۱۵۷۷   |    نظرات : ۴۴

    رنگ شــعــر
    رنگ زمینه

    »»»«««

    سهراب گفت:
    "چشمها را باید شست
    جور دیگر باید دید"
    هرچه چشمهایم را شستم
    باز هم تو را دیدم
    همانطور که بودی
    نه جور دیگر
    نمی دانم سهراب
    چشمهایش را 
    با چه می شست؟!

     
    مژگان روحانی
    پاییز ۱۳۹۳
     
    ۷
    اشتراک گذاری این شعر

    نقدها و نظرات
    جمیله عجم(بانوی واژه ها)
    شنبه ۲۶ دی ۱۳۹۴ ۰۷:۳۵
    خندانک خندانک خندانک
    خندانک خندانک خندانک
    درود بانوی ادیبم خندانک خندانک خندانک
    کوتاه وزیبا
    احسنت خندانک خندانک خندانک خندانک
    خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
    خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
    عباسعلی استکی(چشمه)
    شنبه ۲۶ دی ۱۳۹۴ ۱۶:۵۶
    درود بانو
    جالب و زیبا بود
    شاید با حضرت عشق شسته باشد خندانک خندانک
    نیره ناصری نسب
    جمعه ۲۵ دی ۱۳۹۴ ۰۸:۰۸
    درود بر بانوی بزرگوار

    چه اشتباهی است نگاه ما از ندیدن ما
    خندانک
    زیبا بود پاینده باشید خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
    آلاله سرخ(سیده لاله رحیم زاده)
    جمعه ۲۵ دی ۱۳۹۴ ۱۰:۰۹
    خندانک خندانک خندانک خندانک
    رضا عزیزی (رهگذر)
    جمعه ۲۵ دی ۱۳۹۴ ۱۰:۴۷
    درود بر شما
    از خواندن شعرتان خرسند شدم خندانک خندانک
    امیر جلالی( ا م دی )
    جمعه ۲۵ دی ۱۳۹۴ ۱۱:۳۰
    خانم روحانی ، دوست و همراهی گرامی ، چشم ها را باید شست ... اثری رندانه برای بیان عاشقانه ای لطیف و بالای ابری است ... دلنشین و دارای آهنگی درونی شاید با ویولن... به جان نشست و بهره بردم نیز...
    فایل صوتی شعر \" دستی بیرون مانده از خاک \" شاید دچار اشکال فنی بوده که ضمن عذر خواهی از شما و دیگر عزیزان ، نسبت به بارگذاری مجدد آن اقدام کردم .انشاالله پس از تایید مجدد در صفحه اصلی سایت در قسمت انتشار ویژه منتظر نگاه ارزشمند همگی شما دوستان خواهد بود. از لطف و عنایت شما بی نهایت سپاسگزارم و همراهیتان را قدر دان خواهم بود . درود بر شما خندانک
    علی غلامی
    شنبه ۲۶ دی ۱۳۹۴ ۰۱:۰۳
    با سلام و ادای احترام سرکار خانوم استاد روحانی
    بسیار زیبا و جذاب و نو مثل همیشه......
    اما سرکار خانوم انگار شما هم جور دیگر دیدید!!
    چشم ها را شستید و این بار دیدید که با شستن هم این تصویر پاک نمی شود و این شد همان جور دیگر!!!.....ان قلت آوردم شما ببخشید سرکار خانوم....

    خندانک خندانک خندانک
    مجتبی شفیعی (شاهرخ)
    شنبه ۲۶ دی ۱۳۹۴ ۰۵:۴۲
    سلام
    چشم ها را (باید) شست
    جور دیگر (باید) دید
    شما این باید ها را نادیده گرفتید
    باید است .اجبار است . حق انتخاب ندارید که خندانک خندانک
    ممنون
    شعرتان زیبا بود خندانک خندانک
    وحید کاظمی
    شنبه ۲۶ دی ۱۳۹۴ ۰۵:۵۰
    خندانک خندانک خندانک خندانک
    درود بر شما خواهر ارجمندم
    بسیار عالی
    جالب بود
    سربالند باشید
    خندانک خندانک خندانک خندانک
    بهاءالدین داودپور تخلص بامداد
    شنبه ۲۶ دی ۱۳۹۴ ۱۱:۴۵
    درود برشما شادوپیروزباشی خندانک
    حسام الدین مهرابی
    شنبه ۲۶ دی ۱۳۹۴ ۲۰:۳۰
    احسنت خواهر گرامی
    بسیار زیبا سرودید
    درود بر شما...
    صفیه پاپی
    يکشنبه ۲۷ دی ۱۳۹۴ ۱۵:۱۴
    .................. خندانک خندانک خندانک ......................
    درود بانو مژگان عزیزم خندانک خندانک
    زیباااا سرودید نازنین خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
    ببخشید دیر اومدم.. خندانک .تازه دیدم خندانک
    خندانک خندانک خندانک خندانک
    .................. خندانک خندانک خندانک .....................
    در قرون وسطا کشیشان بهشت را به مردم می فروختند و مردم نادان هم با پرداخت هر مقدار پولی قسمتی از بهشت را از آن خود می کردند. فرد دانایی که از این نادانی مردم رنج می برد، هر چه کرد نتوانست مردم را از انجام این کار احمقانه باز دارد؛ تا اینکه فکری به سرش زد… به کلیسا رفت و به کشیش مسئول فروش بهشت گفت: قیمت جهنم چقدر است؟

    کشیش تعجب کرد و گفت: جهنم؟! مرد دانا گفت: بله جهنم. کشیش بی هیچ فکری گفت: “۳ سکه” مرد سراسیمه مبلغ را پرداخت کرد و گفت: لطفا سند جهنم را هم بدهید. کشیش روی کاغذ پاره ای نوشت:
    “سند جهنم” مرد با خوشحالی آن را گرفت. از کلیسا خارج شد، به میدان شهر رفت و فریاد زد:
    من تمام جهنم را خریدم، این هم سند آن است. دیگر لازم نیست بهشت را بخرید، چون من هیچ کس را داخل جهنم راه نخواهم داد!
    اعظم قانع
    يکشنبه ۲۷ دی ۱۳۹۴ ۲۱:۴۵
    سلام و درود
    جالب بود ظریف و استادانه

    قلمتون مانا خندانک
    تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


    ارسال پیام خصوصی

    نقد و آموزش

    نظرات

    مشاعره

    کاربران اشتراک دار

    محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
    کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
    استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
    0