سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

اعضای آنلاین

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

سه شنبه 18 ارديبهشت 1403
    29 شوال 1445
      Tuesday 7 May 2024
        به سکوی پرتاب شهرت و افتخار ،نجابت و اقتدار ... سایت ادبی شعرناب خوش آمدید مقدمتان گلباران🌹🌹

        سه شنبه ۱۸ ارديبهشت

        خواب

        شعری از

        علیرضا حسن شاهی

        از دفتر عاقلی در میخانه نوع شعر غزل

        ارسال شده در تاریخ دوشنبه ۴ آبان ۱۳۹۴ ۲۰:۳۵ شماره ثبت ۴۱۶۴۲
          بازدید : ۹۶۶   |    نظرات : ۱۳۱

        رنگ شــعــر
        رنگ زمینه
        دفاتر شعر علیرضا حسن شاهی

        لبِ من باز، گرفتار به لب ها شده است
        مثل ساحل که اسیرِ لب دریا شده است
         
        گل نمی خواستم و عاشقِ گلدان شده ام
        به گمانم خبری از گلِ رویا شده است
         
        آرزویم همه جا رفت و به یک کوچه رسید
        کوچه بودی که دلم شهر تمنا شده است
         
        واژه ای بیشتر ازعشق به فرمان تو است
        واژه ای دست به دامانِ الفبا شده است
         
        چشمِ من خیره به هر آینه این بار ولی
        چشمِ هر آینه ای محوِ تماشا شده است
         
        شمع هم رفته به دیدارِ غزلخانه ی تو
        چه کنم با دلِ پروانه که تنها شده است
         
        شب نمی بینم از این خاطره ها خواب ولی
        خوابِ نا دیده ی من، راهی فردا شده است
         
        *******************************************
         
        از تک نوازی خشک ترین برگِ پاییز
        گله ای نیست
        پاسخِ من
        در اندیشه ی شکوفه های باران زده است
        که چه بی رحمانه
        به خاموشی خاک
        کوچ می کنند...
        من...
        نمیدانم ستاره ها صبح را کجا می خوابند
        اما خوب می دانم
        که آرام تر از مرگ
        به دیدار خدا می تازند...
        حالا تو ای
        پیدا ترین شعله ی عشق
        کمی هم به فکر نادانی پروانه ها باش
        تا باز هم بشود
        با صدای نرم احساس
        به قناری ها جان داد...
         
        ۲۰
        اشتراک گذاری این شعر
        ۴۵ شاعر این شعر را خوانده اند

        زهرا ضیایی

        ،

        حسین احسانی فر(رهای لنگرودی)

        ،

        علیرضا حسن شاهی

        ،

        سیده لاله رحیم زاده(آلاله سرخ)

        ،

        مجتبی شفیعی (شاهرخ)

        ،

        امیر جلالی( ا م دی )

        ،

        عباس زارع میرک آبادی

        ،

        صفیه پاپی

        ،

        نجمه طوسی (تینا)

        ،

        قانع دستجردی

        ،

        عظیمه ایرانپور

        ،

        جمیله عجم(بانوی واژه ها)

        ،

        ش سپیده ی صبح

        ،

        جواد صارمی سراب

        ،

        بانو حاج ابراهیمی

        ،

        علی غلامی

        ،

        اله یار خادمیان(صادق)

        ،

        فاطمه سادات بحرینی(بحرالغزل)

        ،

        سيده فاطمه سيدپور )سپيده(

        ،

        عليرضا حكيم

        ،

        و بافرانی

        ،

        رویا ی مهربان

        ،

        فرهاد مهرابی

        ،

        ادرینا(سمانه هروی)

        ،

        عباسعلی استکی(چشمه)

        ،

        حسام الدین مهرابی

        ،

        میلاد منصف

        ،

        علی اصغر اقتداری (حرمان)

        ،

        محمد رضا نظری(لادون پرند)

        ،

        رحیم نیکوفر (نیکنام)

        ،

        عباس وطن دوست

        ،

        مسعود احمدی

        ،

        علیرضا کاشی پور محمدی

        ،

        زهرا قمری فتیده

        ،

        جابر حیدری فرد (سروش)

        ،

        فرمیسک(هاوار هه لوی)

        ،

        شاهین لقایی(شاهین)

        ،

        محسن احمدیوسفی گیومردی

        ،

        امیری کرمانشاهی

        ،

        حسن نصوحی (برگ سبز)

        ،

        بهارک

        ،

        سینا دژآگه

        ،

        علی صادقی

        ،

        کبری یوسفی

        ،

        زاهددایی (خاک)

        نقدها و نظرات
        وحیده پوربافرانی
        دوشنبه ۲۲ مرداد ۱۳۹۷ ۰۹:۲۰
        سلام وعرض ادب
        زیبا و دلنشین و فهیمانه بود هر دو
        موفق تر باشید
        خندانک خندانک خندانک خندانک
        کبری یوسفی
        پنجشنبه ۲۰ دی ۱۳۹۷ ۱۷:۲۷
        سلام بزرگوار
        بسبار زیبا و قشنگ ودلنشین
        مرحبا
        درپناه حق خندانک خندانک خندانک
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


        (متن های کوتاه و غیر مرتبط با نقد، با صلاحدید مدیران حذف خواهند شد)
        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        محمدرضا آزادبخت

        د گاهی به سرم می زند شبیه زن دیوانه کوچه مان عاطفه را بخشکانم زیر نور آفتاب تا خرد شوم تا نور را ولگرد کوچه عاصی زن دیوانه کنم آری برگرد دیوانه شده از افکار کوچه گاهی خشمت آفتاب دیگر یمی شود
        ساسان نجفی(سراب)

        در همین حوالی روی صندلی کهنه ی چوبی نشسته ام اا تکیه به میز زهوار دررفته ی خیس شده از باران که بوی کاهگلی به خود گرفته اا با یک استکان چای لب سوز قند پهلو اا دلم برایت زرد شده اا گاهی سرخ و گاهیم قهوی می شود اا سینه ام تداعی خزان و پاییز در قلبم جولان می دهد اا پاییز همان فصل دوستداشتنی من و تو اا آه ه ه باز هم مثل همیشه چایم سرد شد اا سراب س ن د
        محمد رضا خوشرو (مریخ)

        شاید این غصه مرا بعد تو دیوانه کند که قرار است کسی موی تو را شانه کند
        طاهره حسین زاده (کوهواره)

        مرورِ لطفِ تان نَندیش ااا به جای این و آن نَندیش ااا رضای ایزدی را جو ااا که لبخند آوَری در پیش ااا بداهه ش
        محمدرضا آزادبخت

        توقعی از کسی ندارم این یاد همه باشد اگر هرچند سالها کسی نیاید اشتباهی فکر توقع به سرت نزند هرچند اشعار همه را می خوانم ولی بی توقعم

        کاربران اشتراک دار

        محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        0