سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

اعضای آنلاین

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

پنجشنبه 13 ارديبهشت 1403
    24 شوال 1445
      Thursday 2 May 2024
        به سکوی پرتاب شهرت و افتخار ،نجابت و اقتدار ... سایت ادبی شعرناب خوش آمدید مقدمتان گلباران🌹🌹

        پنجشنبه ۱۳ ارديبهشت

        بهار آمد

        شعری از

        کیوان رادفر

        از دفتر دل نوشته ها نوع شعر نیمائی

        ارسال شده در تاریخ سه شنبه ۴ فروردين ۱۳۹۴ ۱۲:۲۶ شماره ثبت ۳۵۶۰۹
          بازدید : ۴۴۱   |    نظرات : ۱۳

        رنگ شــعــر
        رنگ زمینه
        دفاتر شعر کیوان رادفر

        صدای ارسالی شاعر:
        بهار آمد
        کسی باور نخواهد کرد حتی
        اگر بانگ "بهار آمد"
        طنین افکن شود
        بار دگر بر بام هر خانه
        که یاد کوس رسوایی ،
        بهاران را فریبی کهنه و
        تن پوش هر مکر و ریا کرده!!!!!
        .............................
        کسی شادی نخواهد کرد
        بهاری را که در راه است
        که عمرش بی گمان کوتاه کوتاه است
        .............................
        چرا دلبسته باید شد
        به مهمانی که چون ماه است و فردا صبح
        درون سینه ها از رفتنش
        پر سوز و پر آه است ؟
        .................................
        چرا شادی کنم وقتی که می دانم
        بهارم را شرار داغ تابستان ،
        به مسلخ می برد روزی ....
         
        و از رقص خیال انگیز گلزار
        به روی دشت های سبز و نم دار
        فقط عکسی به جا می ماند و
        قابی به دیوار ؟
        ...............
        چرا شادی کنم وقتی که می دانم
        خزانی زرد در راه است
        که می ریزد تمام برگ های آرزو ها را
        و می کوبد زمین
        از دست می نوشان سبو ها را
        و سوزی آنچنان دارد
        که مه رویانش از وحشت
        بپوشانند ، مو ها را !!!!
        ........................
        کنون در اوج سرما
        از بهار تازه می خوانند در گوشم
        ولی شادی نخواهم کرد..............
         
        از آنجایی که می دانم
        بهاران را
        سر انجامی به جز
        سرمای محتوم زمستان نیست !!!
         
         
         
         
        ۷
        اشتراک گذاری این شعر

        نقدها و نظرات
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


        (متن های کوتاه و غیر مرتبط با نقد، با صلاحدید مدیران حذف خواهند شد)
        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        کاربران اشتراک دار

        محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        0