با کلیدِ کهنه ی شب خواب بازی میکنم
لحظه ای با لنگه ی جوراب بازی میکنم
از لجم با قاشق و بشقاب بازی میکنم
نقشِ یک شخصیتِ ناباب بازی میکنم
مثل یک دیوانه با اعصاب بازی میکنم
با گلوی واژه چون قصاب بازی میکنم
بی صدا،با شیطنت در قاب بازی میکنم
روزها با کودکی بیتاب بازی میکنم
تا سَحَر در کوچه ی مهتاب بازی میکنم
بر سرِ هر شاخه چون سنجاب بازی میکنم
در خیالم گوشه ی تالاب بازی میکنم
مثل سنجاقک که روی آب بازی میکنم
مثل نیلوفر که در مرداب بازی میکنم
در خیالم نقشِ یک ارباب بازی میکنم
اندکی با واژه های ناب بازی میکنم
مثل دختر بچه ها قلاب بازی میکنم
فارغ از جنجالِ دنیا تاب بازی میکنم
کلِ دنیا را پر از اسباب بازی میکنم