سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

اعضای آنلاین

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

پنجشنبه 20 ارديبهشت 1403
    2 ذو القعدة 1445
      Thursday 9 May 2024
        به سکوی پرتاب شهرت و افتخار ،نجابت و اقتدار ... سایت ادبی شعرناب خوش آمدید مقدمتان گلباران🌹🌹

        پنجشنبه ۲۰ ارديبهشت

        شبح گرگ (قسمت اول)

        شعری از

        رضا نظری

        از دفتر مثنوي نوع شعر مثنوی

        ارسال شده در تاریخ شنبه ۲۸ دی ۱۳۹۲ ۱۳:۳۲ شماره ثبت ۲۲۴۶۵
          بازدید : ۷۵۹   |    نظرات : ۶۲

        رنگ شــعــر
        رنگ زمینه

        اين مثنوي از هشت تا چهارده خرداد سال هشتاد و هشت نوشته شد. (البته حدود چهار ساعت نوشتن اش طول كشيد!)

        به علت طولاني بودن در چهار قسمت منتشر مي كنم...

        زبان اين مثنوي بسيار ضعيف است...

        اما من هميشه دنبال معنا بوده ام...

         

         

         

        شبي  سرد  و  سيه ، بي  كورسويي

        دريغ از روزني  همسان مويي

         

        نمي دانم فلك آن شب چه بودش

        سيه چون قير شد سقف كبودش

         

        ميان جنگلي بي سبزه و برگ

        تو گويي چيره شد دم سردي و مرگ

         

        ميان بهمن و سرماي سختش

        تو گويي رنگ  كرده  فرش، رختش

         

        سياهي و سپيدي هر دو هستند

        از ايت بودن نمي داني چه مستند

         

        سپيدي روي جنگل را گرفته ست

        از اوج قله تا آن دره ي پست

         

        در اين هنگام، آهو بچه اي خرد

        رخش  چون برف، گويي آن زمان مرد

         

        گهي تند و گهي كند و گهي رام

        ميان چند گرگ افتاده در دام

         

        چو بيد از ترس مي لرزيد بر خود

        فرو مي خورد خشم خويش در خود

         

        فتاده اضطرابي در وجودش

        به خالق گفت هنگام سجودش

         

        كه : " اي موجود، اي يار قديمي

        تو با درماندگان، يار و نديمي

         

        نجاتم  ده تو  اي ناجي.. نجاتم

        همين جان را بخواهم من، براتم

         

        به ناگه نعره اي در اين دل شب

        بيامد هم ره آن ناله و تب

         

        كمي آن سوي تر ، مرداب پيري

        به زير برف ، خامش بود  ديري

         

        درونش  يك شبح ، نالان  ز  بختش

        شبيه  گرگ ، اين آوا  و  رختش...

         

        پ.ن.

        همچنان  نقد آزاد است!

         

        پ.ن.

        چه ايرادي دارد نوشته هاي ضعيف تر و قديمي تر خود را هم به  نقد بگذاريم؟!

        ۱
        اشتراک گذاری این شعر

        نقدها و نظرات
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


        (متن های کوتاه و غیر مرتبط با نقد، با صلاحدید مدیران حذف خواهند شد)
        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        کاربران اشتراک دار

        محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        0