سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

اعضای آنلاین

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

يکشنبه 23 ارديبهشت 1403
    5 ذو القعدة 1445
      Sunday 12 May 2024
        به سکوی پرتاب شهرت و افتخار ،نجابت و اقتدار ... سایت ادبی شعرناب خوش آمدید مقدمتان گلباران🌹🌹

        يکشنبه ۲۳ ارديبهشت

        چند رباعی به هم پیوسته

        شعری از

        محمد جلیل مظفری

        از دفتر کویرستان نوع شعر رباعی

        ارسال شده در تاریخ دوشنبه ۱۱ آذر ۱۳۹۲ ۰۲:۵۵ شماره ثبت ۲۰۸۷۴
          بازدید : ۷۱۲   |    نظرات : ۳۱

        رنگ شــعــر
        رنگ زمینه

        ماییم و شکوه قصر آوار شده

        با جرِِم ِصداقت به سر ِ دار شده

        کامی نگرفتیم و جوانی طی شد

        شادی بگریخت ، غم تل انبار شده

         

         

        ای کاش روم دمی به بگذشته دور

        تا گیرم از آن ستاره هرم و تب و نور

        ای کاش بر آستان مرا ره دهدی

        سرشار شوم ز شادی و شعف و سرور

         

        در غربت خویش بی سرانجامم من

        سر تا به قدم ننگم و بد نامم من

        غوغای درون سوخته جانم اما

        در ظاهر خویش سرد و آرامم من

         

        در چشمۀ چشم خویش دریا دارم

        مجنونم و سر به کوه و صحرا دارم

        بیمارم و در بستر خود تب کرده

        من آرزوی ِدم ِمسیحا دارم

         

        مجنو نم و کس نگفت لیلای ِ تو کیست؟

        دردت چه بود بگو تمنای تو چیست؟

         آتش بگرفته ای ز تب میسوزی

        آخر تو بگو دلا مسیحای تو کیست؟

         

         

         

        غم نیست اگر برده ای از من دل را

        بر دشت ِجنون کشیدی این عاقل را

        از داغ ِنبودنت غزل کارم و تو

        در دشت ِجنون درو کنی حاصل را

         

         

        غم نیست اگر که دهر بر کامم نیست

        یا زان می ِ ناب وصلْدر جامم نیست

        غم نیست اگر که در تبت میسوزم

        طوفانیم و قرار و آرامم نیست

         

         

        زانسو غم بی ستارگی جانکاه است

        زین سو بگریخت روز و شب بیگاه است

        در بستر سینه میدهد جان این دل

        از فال نخوانده اش دگر آگاه است

         

         

        زین قصه تلخ در گذر ای ناکام

        بگذشت ستاره زین حوالی آرام

        دم برکش و خامشی گزین و پا نه

        بر جادۀ مرگ این ره بی فرجام

         

         

        مرداد 1389 اراک 

        ۰
        اشتراک گذاری این شعر

        نقدها و نظرات
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        کاربران اشتراک دار

        محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        0