جمعه ۱۱ آبان
حس نادانی شعری از معین اردلان
از دفتر غزلیات نوع شعر غزل
ارسال شده در تاریخ دوشنبه ۱۴ مرداد ۱۳۹۲ ۱۹:۰۴ شماره ثبت ۱۶۴۷۱
بازدید : ۷۲۷ | نظرات : ۹
|
آخرین اشعار ناب معین اردلان
|
حس نادانی تو از عشق من چون جان گرفت
اندک اندک عقل من بر پاکی اش ایمان گرفت
ساده باشد حرف من تنها هدف وصل تو شد
شکر ایزد کاینچنین بر عشق من آسان گرفت
ناز بی پایان تو با صبر من چون شد اجین
در مصاف این دو تن صبرم ولی پایان گرفت
ای که از تو می چکد اشکم به هر شام و سحر
جسم من از عشق تو صد درد بی درمان گرفت
عابدی مسجد نشین بودم چه ظاهر بین و پست
با نگاه تو ولی آن بی خرد ویران گرفت
بهت و تشویشی که من را درنوردید از تو بود
چون که گویند آن زمان ناگه مرا بهتان گرفت
در به در دنبال راهی تا رسم بر منزلت
کاروانم عشق و اطراف مرا دزدان گرفت
آرزوی بودنت ای مه مثال شام من
مُهر سوگندم به پیش خالق رحمان گرفت
لنگی پای من اکنون تا به درگاه خدا
با وجود عشق تو ای مهربان درمان گرفت
مو پریشان کرده بر دوشان آبی رنگ خود
از حیا تنها مگر چشم من آن دوشان گرفت
لایق دیدار تو چشمم نباشد روبرو
لایق روی پری کی می توان انسان گرفت
کی تواند دوریت پایان پذیرد بر دلم
سالیانی این سوال اطراف دل اسکان گرفت
یاد اندک دیدنت در ذهن پر تشویش من
مایه ی بودن شد و ذهن معین سامان گرفت
|
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.