سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

اعضای آنلاین

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

جمعه 18 خرداد 1403
    1 ذو الحجة 1445
    • سالروز ازدواج حضرت علي عليه السلام و حضرت فاطمه سلام الله عليها، 2 هـ ق
    Friday 7 Jun 2024
      مقام معظم رهبری سید علی خامنه ای و انقلاب مردمی و جمهوری اسلامی ایران خظ قرمز ماست. اری اینجاسایت ادبی شعرناب است مقدمتان گلباران..

      جمعه ۱۸ خرداد

      خوشحالم

      شعری از

      مجتبی رحیمی

      از دفتر مثل برف نوع شعر نیمائی

      ارسال شده در تاریخ دوشنبه ۲۶ مهر ۱۴۰۰ ۱۸:۴۷ شماره ثبت ۱۰۳۹۶۶
        بازدید : ۱۹۶   |    نظرات : ۸

      رنگ شــعــر
      رنگ زمینه
      دفاتر شعر مجتبی رحیمی

      آری آن روز که در باور من گل کردی
      من تنها و غریب
      بیشتر از عدد خاطره‌ها خندیدم
       
      و یقین بود مرا با تو بسی خوشحالم
       
      آری
      گفتی تو به من:
       
      عشق پر از دشواری است
      شب تا به سحر بیداری است
      هر لحظه‌ی آن بیماری است
       
      شعر چشمانت به قلبم رخنه کرد
       
      در تمام لحظه‌های عاشقی
      قلب من در پیچ و تاب رقص اشک و گونه‌ام
      باز هم آتش به پا کرد و جهان پر فتنه کرد
       
      فتنه‌ای شیرین‌تر از قند و عسل
       
      از همان روزی که لیلایم شدی
      آسمان آبی‌تر از هر روز شد
      رودها در قلب من جاری شدند
      عشق در روح و تنم جانسوز شد
       
      آری زآن روز دگر غصه به دل راه نیافت
       
      درد شیرین تو را می‌پویم
      ناز دلچسب تو را می‌جویم
      با تو از شور و شعف می‌گویم
      عطر صد گل ز دلت می‌بویم
       
      آری
      آن روز
      آن روز سپید
      که هوا پر شده بود از نفس چلچله‌ها
      من به یک جمله کوتاه تو دلخوش بودم
      تا ز لبهای چو سیبت شنوم
       
      دلخوش از اینکه ز پس یار منی
      دلخوش از اینکه مرا می‌بینی
      دلخوش از اینکه مرا می‌خوانی
      دلخوش از اینکه تو تا آخر عمر
      همدم و هم‌قدمم می‌مانی
       
      آری آن روز جوان گشت دلم
      و چه زیبا و دل‌انگیز خدا می‌خندید؟
       
      واژه‌ها از پی هم
      بر لبم جان می‌یافت
      و قلم روی ورق می‌لغزید
       
      نامه بنوشتم و شعر
      تا رسانم به تو احوال دلم
      تا بدانی که تو در باور من سرمستی
       
      آری آن روز که در باور من گل کردی
      من تنها و غریب
      بیشتر از عدد خاطره‌ها خندیدم
      ۵
      اشتراک گذاری این شعر

      نقدها و نظرات
      عباسعلی استکی(چشمه)
      سه شنبه ۲۷ مهر ۱۴۰۰ ۱۲:۰۱
      درود بزرگوار
      بسیار زیبا و پر احساس بود خندانک
      مجتبی رحیمی
      مجتبی رحیمی
      پنجشنبه ۱۳ آبان ۱۴۰۰ ۱۲:۰۰
      سلام و درود
      از وقتی‌ که برای مطالعه شعر گذاشتید سپاس‌گزارم خندانک
      ارسال پاسخ
      زهرا حکیمی بافقی (الهه ی احساس)
      سه شنبه ۲۷ مهر ۱۴۰۰ ۲۲:۴۶
      بسیار زیباست


      درود خندانک
      مجتبی رحیمی
      مجتبی رحیمی
      پنجشنبه ۱۳ آبان ۱۴۰۰ ۱۲:۰۳
      برای تشکر از محبت شما زبانم قاصر است خندانک
      ارسال پاسخ
      علیرضا مرادی( مراد )
      سه شنبه ۲۷ مهر ۱۴۰۰ ۰۹:۲۸
      سلام و عرض ادب استاد رحیمی ادیب توانا
      سروده ای زیبا و بلیغ قلم زده اید
      روزگارتان همواره به شادی
      در پناه دادار مهربان
      خندانک خندانک خندانک
      خندانک خندانک
      خندانک
      مجتبی رحیمی
      مجتبی رحیمی
      پنجشنبه ۱۳ آبان ۱۴۰۰ ۱۲:۱۷
      سلام استاد خسته نباشید
      در سرزمین خاطره‌ها
      آنان که خوبند همیشه سبزند
      و آنان که محبت‌ها و دوستی‌ها را بر قلبشان برافراشتند
      همیشه به یاد می‌مانند
      بابت انرژی مثبت‌تان تا ابد
      سپاسگزارم خندانک
      ارسال پاسخ
      سعید نادمی (هزارویک )
      چهارشنبه ۵ آبان ۱۴۰۰ ۱۰:۱۱
      عالیه ... موفق باشید خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
      مجتبی رحیمی
      مجتبی رحیمی
      پنجشنبه ۱۳ آبان ۱۴۰۰ ۱۲:۱۹
      متشکرم ... در پناه خدا
      خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
      ارسال پاسخ
      تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


      (متن های کوتاه و غیر مرتبط با نقد، با صلاحدید مدیران حذف خواهند شد)
      ارسال پیام خصوصی

      نقد و آموزش

      نظرات

      مشاعره

      طاهره حسین زاده (کوهواره)

      تصنیفِ ماندگاری ست لبخندِ تو دِلآ بس ااا دنیا نماند دائم وِفقِ مُرادِ هر کس ااا سلام آدینه بخیر بداهه س
      المیرا قربانی

      هوای تبریز عالیه اا خدایا به آنچه دادی تشکر اا به آنچه ندادی تفکر اا به آنچه گرفتی تذکر اا که داده ات نعمت و نداده ات حکمت است
      طاهره حسین زاده (کوهواره)

      الهی خرم و دلشاد باشید ااا شما در زمره ی اوتاد باشید ااا چشم البته شبهای خنک تبریز به عالمی می ارزد حتما تشریف بیارید همگی نابیان ارجمند و عزیز قدم بر دیده
      المیرا قربانی

      درود اا عزیزم انشالله روحشان شاد اا ما هم تا صبح همان روز پیگیر بودیم اا و خیلی هم متأثر شدیم اا شهر تبریز رو خیلی دوست دارم باید یک بار آقای خوشرو رو بیارم تبریز رو ببینه اا خیلی گریه نکنید اا روزگار همین وزندگی جاودانه ما دنیای ابدی است اا آرام باشید و مرتب ذکر بگویید اا التماس دعا
      طاهره حسین زاده (کوهواره)

      دلخوشی و عشق و امید همیشه همراه باد ااا لبخند و یاریِ خدا ستاره و ماهِ تو باد ااا نه استادبانوجان امروز پنجشنبه ست همش گریه کردیم یه حس غربتی داشت شهر تبریز هم به دلیل مرگ شهدای بالگرد هم اینکه خیلی وقته تبریز نبودم ااا بداهه د

      کاربران اشتراک دار

      محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
      کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
      استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
      0