سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

اعضای آنلاین

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

سه شنبه 18 ارديبهشت 1403
    29 شوال 1445
      Tuesday 7 May 2024
        به سکوی پرتاب شهرت و افتخار ،نجابت و اقتدار ... سایت ادبی شعرناب خوش آمدید مقدمتان گلباران🌹🌹

        سه شنبه ۱۸ ارديبهشت

        پست های وبلاگ

        شعرناب
        پرستو پر پر
        ارسال شده توسط

        مونس حسینی

        در تاریخ : شنبه ۱۵ شهريور ۱۳۹۳ ۲۳:۵۳
        موضوع: آزاد | تعداد بازدید : ۹۷۴ | نظرات : ۳

        پيرمرد هفتاد ساله خجالت نمی کشد از تهران به دردآباد آمده  و خواستار  من هفده ساله است .
        فکرکرده چون نامادری دارم  و پدرم  معتاد است  دو دستی مرا به او می دهند.
        چهار دستی مرا به او دادند.
        فریاد زدم : من بلند پروازم ، یه پیرمرد نمی تواند دوش به دوش من بپرد.
        گفتند : با تیّاره هوا می رین . 
        من ساده بودم   و او راه راه و خال خالی .
        روزی هم که به خواسگاری من آمده بود لباس طرح داری بر تن داشت وبرای به پایان رساندن   پروژه ا ش خیلی سریع اقدام کرد.
        یک ماشین برای پدرم خرید تازن و بچه هاشو بندازه توش و بچرخونه.
        یه ماشین هم برای نامادریم خرید تا رخت چرکهاشو بندازه توش و بچرخونه.
        یه دسته پول چاق به پدرم و یه دسته پول چله به نامادریم داد.
        کاری کرد که من  سر پدرم داد بکشم.
        کاری کرد که پدرم سر من چاقو بکشد.
        روی پشت بام سفید،  در زیر زمین سیاه هرجا رفتم کیش داد . کیش مات شدم و مات زده
        گفتم : بع بع !

        ارسال پیام خصوصی اشتراک گذاری : | | | | |
        این پست با شماره ۴۳۷۳ در تاریخ شنبه ۱۵ شهريور ۱۳۹۳ ۲۳:۵۳ در سایت شعر ناب ثبت گردید

        نقدها و نظرات
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.



        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        طاهره بختیاری

        دردا به دل عاشق غم مثل یه قندانه اا هر چند که عشق او مانند شب و روزه اا بداهه ه
        محمدرضا آزادبخت

        د گاهی به سرم می زند شبیه زن دیوانه کوچه مان عاطفه را بخشکانم زیر نور آفتاب تا خرد شوم تا نور را ولگرد کوچه عاصی زن دیوانه کنم آری برگرد دیوانه شده از افکار کوچه گاهی خشمت آفتاب دیگر یمی شود
        ساسان نجفی(سراب)

        در همین حوالی روی صندلی کهنه ی چوبی نشسته ام اا تکیه به میز زهوار دررفته ی خیس شده از باران که بوی کاهگلی به خود گرفته اا با یک استکان چای لب سوز قند پهلو اا دلم برایت زرد شده اا گاهی سرخ و گاهیم قهوی می شود اا سینه ام تداعی خزان و پاییز در قلبم جولان می دهد اا پاییز همان فصل دوستداشتنی من و تو اا آه ه ه باز هم مثل همیشه چایم سرد شد اا سراب س ن د
        محمد رضا خوشرو (مریخ)

        شاید این غصه مرا بعد تو دیوانه کند که قرار است کسی موی تو را شانه کند
        طاهره حسین زاده (کوهواره)

        مرورِ لطفِ تان نَندیش ااا به جای این و آن نَندیش ااا رضای ایزدی را جو ااا که لبخند آوَری در پیش ااا بداهه ش

        کاربران اشتراک دار

        محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        0