سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

اعضای آنلاین

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

شنبه 12 خرداد 1403
    25 ذو القعدة 1445
      Saturday 1 Jun 2024
        مقام معظم رهبری سید علی خامنه ای و انقلاب مردمی و جمهوری اسلامی ایران خظ قرمز ماست. اری اینجاسایت ادبی شعرناب است مقدمتان گلباران..

        شنبه ۱۲ خرداد

        پست های وبلاگ

        شعرناب
        تاوان سکوت 3
        ارسال شده توسط

        سامان سعیدی

        در تاریخ : شنبه ۲۳ شهريور ۱۳۹۲ ۰۰:۳۲
        موضوع: آزاد | تعداد بازدید : ۷۶۵ | نظرات : ۸


        میدونستم که آرزو به هر ترتیبی شده جبران میکنه........
        از اون روز به بعد کاملا حواصم جمع بود پیشش سوتی ندم.........
        تا اینکه یه روز پدرش مریض شده بود و ما بردیمش بیمارستان اتفاق خاصی نیوفتاده بود فقط کمی کسالت داشت که دکترا برا اینکه مطمئن بشن حالش خوب خوب میشه گفتن باید شب بمونه.
        ساعت 3 هممونو از بخش انداختن بیرون ولی مادر ارزو کنار شوهرش موند منم با ارزو اومدم که بریم خونه..
        تو تاکسی که نشسته بودم همش غر میزد و گریه میکرد ....
        راننده پرسید چیزی شده ؟
        منم گفتم بچه است دیگه یا شیر میخواد ..یا خودشو خراب کرده باید پوشکشو عوض کنیم.......
        یه دفعه با کیفش زد تو صورتم و گفت عوضی الان موقع شوخی کردنه دارم دق میکنم....
        من گفتم خدا رو شکر....
        یه دفعه به راننده گفت اقا نگه دارین من پیاده میشم ..بی زحمت این عوضیو ببرین باغ وحش تحویل بدین.....
        راننده مونده بود چیکار کنه...منم گفتم اقا نگه دار فکر کنم خیلی گشنشه باید برم براش پستونک بخرم...
        یه نگاه غضب الود بهم کرد و پیاده شد منم دنبالش پیاده شدم ...
        گفتم درسته بچه ای ولی اندازه گاو هیکلته بیا کرایتو حساب کن .......
        خواست برگرده خودم کرایه رو حساب کردم ........ ولی دوتا فحش ابدار بهم داد...
        هر کاری کردم گریش بند نیومد یهویی از دهنم پرید میخوای بریم تو بیمارستان باباتو ببینیم......
        گفت سامان خر الان وقت ملاقات تمومه...
        گفتم شرط میبیندیم.....
         
        هر کی رفت تو بیمارستان و تونست باباتو ببینه اون یکی تا دو روز نوکریشو کنه........ قبول.........؟
        نگام کرد گفت .......باشه.
        تو راه رسیدن تا بیمارستان هر کدوم هزار نقشه واسه رفتن تو بیمارستان کشیده بودیم...........
        من که دیدم اگه آرزو نقشه هاشو شروع کنه احتمال لو رفته ماجرا زیاده.......
        زود دستمو گذاشتم رو خشتکم و رفتم دم در دژبانی گفتم تو رو خدا یه دستشویی بهم نشون بدید دارم میترکم ...
        یارو تا دید اوضاع خرابه گفت داخل نریا برو گوشه حیاط و زود بیا........
        منم اروم رفتم سمت دستشویی ...
        نمیدونم ارزو چی به یارو گفت ولی هر کاری کرد نذاشت بیاد تو من هم یواش از فرصت استفاده کردم رفتم تو بخش و برا آرزو دست تکون دادم رفتم......
        معلوم بود کفرش دراومده..
        داشت منو با انگشت به نگهبان نشون میداد و یه چیزایی میگفت......
        منم رفتم تو بخش هر کی میپرسید چیکاره ای میگفتم همراه مریضم.....
        تا اینکه بالاخره رفتم داخل اتاق پدر ارزو ........
        مادرش تا منو دید تعجب کرد گفت اینجا چیکار میکنی سامان؟
        ارزو کو؟
        گفتم ارزو دم دره داره التماس میکنه بیاد تو.........
        گفت تو چجوری اومدی تو ...؟
        گفتم قصش طولانیه اومدم دیگه.....
        هنوز حرفم تموم نشده بود که دیدم ارزو با نگهبان اومد تو و یه دفعه گفت اقا خودشه بگیریدش همون دزده که پولای منو دزدیده.......
        منم گفتم ارزو چی میگی.....
        تا اومدم بجنبم دوتا تیپا و سیلی خوردم.......
        نزدیک بود زنگ بزنن کلانتری که مادر ارزو همه چی رو تو ضیح داد و قضیه ختم به خیر شد...
        ولی از بیمارستان مارو با تیپا انداختن بیرون.....
        تا خود خونه یه کلام با ارزو حرف نزدم .....
        فقط چند بار نگاش کردم ....اون گفت چته خوب کردم خوب کردم.....
        و.........

        ارسال پیام خصوصی اشتراک گذاری : | | | | |
        این پست با شماره ۲۲۴۸ در تاریخ شنبه ۲۳ شهريور ۱۳۹۲ ۰۰:۳۲ در سایت شعر ناب ثبت گردید

        نقدها و نظرات
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.



        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        کاربران اشتراک دار

        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        0