سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

اعضای آنلاین

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

جمعه 25 خرداد 1403
  • روز گل و گياه
8 ذو الحجة 1445
    Friday 14 Jun 2024
      مقام معظم رهبری سید علی خامنه ای و انقلاب مردمی و جمهوری اسلامی ایران خظ قرمز ماست. اری اینجاسایت ادبی شعرناب است مقدمتان گلباران..

      جمعه ۲۵ خرداد

      پست های وبلاگ

      شعرناب
      جمال غمبار شاعر کرد زبان
      ارسال شده توسط

      سعید فلاحی

      در تاریخ : ۲ هفته پیش
      موضوع: آزاد | تعداد بازدید : ۳۱ | نظرات : ۰

      آقای "جمال غمبار"، (به کُردی: جەمال غەمبار) شاعر و نویسنده‌ی کُرد، زاده‌ی ۲۵ دسامبر ۱۹۷۵ میلادی در سلیمانیه است. 
      وی تحصیلاتش را در دانشگاه آمریکایی شهر سلیمانیه به پایان برد و در سال ۲۰۰۰ به دمشق رفت و سپس در ۲۰۰۴ به استرالیا و اکنون در شهر آدلاید ساکن است.
      کتاب "پروانه خودکشی می‌کند" مجموعه اشعار او در ۸۱۱ صفحه‌ است که توسط انتشارات محدوده خانه در سال ۲۰۰۲، چاپ و منتشر شده است.
      دومین اثر او با نام "رودخانه‌ای به قلم شبنم" نیز چاپ و منتشر شده است.

      ■□■

       (۱)
      پیش از مرگم
      تنهایی‌ام را از خاک و گِل وطنم بیرون خواهم کشید 
      مگر کسی هست که نالەی این باران را بفهمد؟!

      (۲)
      فراق تو را، نه آغازی هست و نه پایان!
      دوری تو،
      از جهنم آغاز می‌شود و 
      و با آمدنت به بهشت منتهی...
       
      (۳)
      میان اشعار شاعران هم شناخته نمی‌شود 
      آنچنان ‌که از رنگ و رو افتاده،
      سرزمینم...

      (۴)
      در و پنجره‌ها را قفل می‌زنم 
      هیچ‌یک را نخواهم گشود، 
      و عکست را به دیوار شعرهایم خواهم آویخت!
      زیرا می‌ترسم حتا اگر به قدم‌زدن هم برود، 
      دیگر بر نگردد.

      (۵)
      چقدر آنجا که تو هستی دل من قرص است،
      و وقتی که نیستی، بیابانی‌ست بی آب و علف!
      انشالله که بی‌تو و بی‌عشق نوبرانه‌‌ات،
      نیست و نابود شود، این دل من!

      (۶)
      قبلن 
      آبشاری ساکت و بی‌خروش بودم!
      اما "کلارا"* همیشه، طغیان مرا انتظار می‌کشید.
      ولی اکنون چنان خروشانم 
      که کلارا که هیچ،
      حتا جهنم هم مرا قبول نمی‌کند.
      ----------
      * کلارا: نام همسر استرالیایی شاعر است.

      (۷)
      من این‌بار، بخاطر قد و بالای لیلایم، رانده نمی‌شوم!
      از آن رو تبعید می‌شوم،
      که فهمیده‌اند، 
      با وجود تو
      از همان کودکی‌ام 
      دلیلی برای به پا خواستنم، داشته‌ام!.

      (۸)
      تو قدیمی‌ترین حکایت عاشقانه‌ی من بودی!
      تویی که قبل از آنکه با باران همراه شوی 
      جسورانه در میان شعرهایم خزیدی و 
      برای همیشه در آن میانه، جا خوش کردی.

      (۹)
      وقت وصال،
      مگر خدا و 
      ماه شب چهارده بدانند 
      که به چه مشقتی به هم رسیده‌ایم.

      (۱۰)
      کلارا! 
      موسوم باران،
      آغوشت را بگشای و 
      به آرامی، نام باران را زمزمه کن!
      شاید دلت نرم شد و 
      باورت شد که کسی هست 
      که به امید تو، زنده است.

      (۱۱)
      تنهایی، پا ندارد!
      وگرنه 
      او هم مرا تنها می‌گذاشت.
       

      شعر: #جمال_غمبار
      برگردان: #زانا_کوردستانی 

      ارسال پیام خصوصی اشتراک گذاری : | | | | |
      این پست با شماره ۱۴۷۴۵ در تاریخ ۲ هفته پیش در سایت شعر ناب ثبت گردید

      نقدها و نظرات
      تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.



      ارسال پیام خصوصی

      نقد و آموزش

      نظرات

      مشاعره

      کاربران اشتراک دار

      کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
      استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
      0