سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

اعضای آنلاین

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

سه شنبه 11 ارديبهشت 1403
    22 شوال 1445
      Tuesday 30 Apr 2024
        به سکوی پرتاب شهرت و افتخار ،نجابت و اقتدار ... سایت ادبی شعرناب خوش آمدید مقدمتان گلباران🌹🌹

        سه شنبه ۱۱ ارديبهشت

        پست های وبلاگ

        شعرناب
        مظنون اصلی
        ارسال شده توسط

        محمودرضا رافعی (رافع)

        در تاریخ : ۲ هفته پیش
        موضوع: آزاد | تعداد بازدید : ۱۷۵ | نظرات : ۸

        داستانک  (فیلمنامه )   :  مظنون  اصلی
        معلوم نبود که چه کسی پیرمرد  ناتوان  رو  به دادسرا  کشونده  بود !
         سراسیمه خود را به سالنِ  دراز و  پر ازدهام رسوند . از دور پسرش را شناخت . به پایش غُل و زنجیر بود . مأمور مراقب ،  پرونده ای زیر بغل داشت و در حالی که دستبند متهم  را باز می کرد  ؛ زیر چشمی ، اطراف را می پایید.  پدر بیچاره همینطور که سعی داشت  اضطراب خود را بپوشونه ؛ آروم آروم  به پسرش نزدیک شد و سعی کرد بدون جلب توجه مأمور آگاهی ، با او ارتباط برقرار کنه .چهره رنجور  فرزندش را تا  دید  ، به یک باره ، نگاه هر دو به هم تلاقی کرد . پیرمرد آشفته و بی اختیار  خواست چیزی بگوید که پسر چشمانش را گِرد کرد و با اشاره ی ابرو به او فهماند که سریع  از آنجا دور شود  .
        مأمور که گویا منتظر چنین لحظه ای بود ، آهسته دست پسر را فشرد  و دستبند را دوباره به دستان مظنون  بست  
        سپس  پیرمرد مفلوک  را برانداز کرد  و نیم نظری هم به چهره ی عرق کرده ی پسر انداخت ؛ بعد پنداری  موضوعی به خاطرش رسیده باشه ، سرش را داخل  پرونده برد !
        پیرمرد با دیدن این صحنه ، یک لحظه خشکش زد  ولی سریع خودش را جمع و جور کرد و به بهانه ی پیدا کردن شعبه ی مورد نظرش  ، گردنی چرخاند  و لنگ لنگان از کنار آنها عبور کرد و خود را کشید پشت دیوار راهروی بغل و سریع  به دیوار چسبید و  گوش هایش را به سمت اونا تیز کرد  . مأمور دستی به پیشانی کشید و با تبسم به   چهره پسر ؛  مجددأ  دستبند پسر را  باز نمود و  دو لا  شد که  پابند را نیز باز کند  ؛  پسر   پیروزمندانه  با خس خسی که از ته گلو خارج می شد به طعنه گفت  
        « داری آزادم می کنی ؟ »
        مأمور سرش را بالا گرفت  و با تحقیر به او نگاه کرد و  نفس عمیقی کشید . سپس پابند را برداشت و  آروم در گوش او گفت .
         « پیرمرد  رو آزاد  کردم ؛  توانشو نداشت  ؛ نه  ؟ » ! سپس  دست او را گرفت و گفت  بریم  ، بازپرس منتظره  ؛ ... بریم .
        خلاصه فیلمنامه   
        م_رافع

        ارسال پیام خصوصی اشتراک گذاری : | | | | |
        این پست با شماره ۱۴۶۶۰ در تاریخ ۲ هفته پیش در سایت شعر ناب ثبت گردید

        نقدها و نظرات
        محمد رضا خوشرو (مریخ)
        ۱۳ روز پیش
        درود اطاعت امر شد
        چیزی که متوجه شدم خیلی مایل به استفاده از اصطلاحات تهران هستید البته در خیلی از شهر ها این اصطلاحات استفاده میشود در تهران برای افرادی که پا به سن گذاشته اند بسیار بیشتر است .
        خود من هم خیلی از این نوع اصطلاحات استفاده میکنم .و به نوعی این پرچم اصالت را بالا نگاه داشته ایم .


        موفق باشید .
        خندانک
        محمودرضا رافعی (رافع)
        ممنونم جناب خوشرو که قسمتی از فراغت خود را با من یهیم شدید خندانک
        در خصوص اصالت بنده ؛ باستحضار عالی می رسانم ؛ نسب مادری به اراک بر می گرده و اصالت پدری به روستای چشمه استان مرکزی .
        داستانک های تقدیمی صرفا سرگذشت نیستند و تنها حکایت هاییست که از قوه تخیل کمک گرفته شده و بس .
        لیکن خاطرات دور بنده روی سی دی تهران و اراک ثبت شده که به مرور اگر عمری بود ان شاءالله در قالب داستانک به نظر می رسانم
        برقرار باشید همیشه سبز نگار ، دوست من خندانک
        ارسال پاسخ
        شهرام بذلی
        ۲ هفته پیش
        عرض ادب و احترام
        جذاب و با مفهوم بود
        خیلی لذت بردم .خصوصا که واژه ها هم مسیر فیلم نامه ی شما بودن
        و خواننده رو مجاب میکردن که تا آخرین لحظه چشم لز واژه ها برندارن
        موفق باشید
        محمودرضا رافعی (رافع)
        سپاس از حضور شما ادیب و اندیشمند ناب بذلی عزیز خندانک
        اگه فراغتی بود سری به وبلاک های گذشته ام بزنید خندانک
        آثار ارزشمندی دارید استاد خندانک
        ارسال پاسخ
        ابوالحسن انصاری (الف رها)
        ۲ هفته پیش
        درود استاد
        بهره بردم
        ⚘⚘⚘⚘
        محمودرضا رافعی (رافع)
        خیلی متشکرم جناب انصاری بزرگوار که وقت گذاشتید خندانک
        تأیید شما باعث خوشحالی است خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        شاهین زراعتی رضایی (آرمان)
        ۲ هفته پیش
        درود بر استاد رافع اندیشمند و فرزانه خندانک
        جذاب و اثرگذار نگاشتید. خندانک
        نمی دانستم در نثر به این خوبی قلم می زنید. خندانک
        خدای مهربان به اندیشه و قلمتان برکت دهد. خندانک خندانک خندانک خندانک
        محمودرضا رافعی (رافع)
        دوشنبه ۲۷ فروردين ۱۴۰۳ ۱۷:۳۸
        ممنونم جناب زراعتی گرامی خندانک
        فرمایش شما متین ؛ قبلا پست هایی اینچنینی ارسال
        می نمودم ؛ با تشویق شما ،مجددا در این مسیر نیز وقت می گذارم خندانک خندانک
        افتخار بدید از وبلاک های ماقبل نیز بازدید داشته باشید خندانک
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.



        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        کاربران اشتراک دار

        محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        0