سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

اعضای آنلاین

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

يکشنبه 16 ارديبهشت 1403
    27 شوال 1445
      Sunday 5 May 2024
      • روز جهاني ماما
      به سکوی پرتاب شهرت و افتخار ،نجابت و اقتدار ... سایت ادبی شعرناب خوش آمدید مقدمتان گلباران🌹🌹

      يکشنبه ۱۶ ارديبهشت

      پست های وبلاگ

      شعرناب
      آیا نحوه نگارش ارکان عروضی بهترین روش مکتوب کردن است؟
      ارسال شده توسط

      پیام مفخم

      در تاریخ : شنبه ۱۱ شهريور ۱۴۰۲ ۱۲:۵۲
      موضوع: آزاد | تعداد بازدید : ۵۰۱ | نظرات : ۱۹

      باسلام خدمت همه دوستان ، 
      روزی که می خواستم سوالاتم را بنویسم  مشکوک بودم که آیا باید درقالب مقاله بنویسم و یا بصورت سوال عمومی و آیا اصولا روشی و یا جایگاهی برای طرح چنین سوالی در نقطه ای از این سایت وجود دارد یا خیر ؟
      مدت زیادی است که هر وقت می خواهم دست به قلم ببرم و چیزی را در قالب موزون و یا اثری که به واژه شعر یا ترانه نزدیک است بنویسم همیشه مورد این چالش قرار می گیرم که آیا کاری که می کنم درست است یا خیر .... صورت ظاهری آنچه می نویسم لاجرم با این سوال اولیه از سوی هر خواننده شاعر پیشه ای که سوادی در علم شعر دارد مواجه خواهد شد که :
      قالب شعری شما چیست ؟ وزن و قافیه آن درست است ؟ قابلیت تطبیق آن با قالب های عروض و ارکان متداول در شعر فارسی چقدر است ؟ و در مراحل بعدی به بحث ضعف تالیف ، واژه آرایی ، ترکیب بندی های شاعرانه ، روح شعر ، ارتباط افقی و عمودی شعر ، نحوه بسط و گسترش ایده و ..... موارد دیگر می رسد.... اما بقولی رخ کار یا آنچه که در اولین بازخورد با شعر بنده با آن مواجه خواهم بود نوعی تطابق سنجی آن با الگوهای قدما در زمینه قالب های عروضی می باشد .
      البته مطالعه این وجه از کار شاید آسان ترین بخش قضیه باشد چون علی الظاهر خیلی از تعاریف و تقسیم بندی های بحث عروض و ارکان خصوصا در زمینه شعر کلاسیک دارای طبقه بندی منظم و تعریف شده صریحی می باشد که در قالب یک کتاب صد برگی می گنجد بعد بحث اختیارات شاعری مطرح می شود و ....  .
      اما آنچه که شعر را یک شعر یگانه و دارای احساس شاعرانگی و غیره می نماید از این چارچوب فراتر و به نوعی به کیفیت و قریحه نزدیک می شود که در تعریف و سنجش آن خط کش دقیقی وجود ندارد و تاثیر گذاری یک شعر در وجود مخاطبین و بحث های زیبا شناسانه ای که از نسلی به نسل دیگر و یا از حتی جغرافیای زندگی یک منطقه به منطقه دیگر دستخوش تغییر می شود است که شاخصه و به عبارتی محک کار خواهد شد .
      من به بخش دوم فعلا کاری ندارم اما آنچه در همان صد صفحه اول علم عروض مطرح می شود و عموما ریشه و خواستگاه عربی دارد و عمدتا دارای اسامی عربی نیز می باشد در دیدگاه من تعاریفی است که بخش زیادی از آن به علمی به نام فرم برمی گردد . این علم در هنرهای مختلف بشری شامل ادبیات ، موسیقی ، سینما ، تیاتر  با کمی بالاو پایین شباهت های بسیاری دارد . یعنی تعریف قالب هایی که موضوع هنری در داخل آنها بسط و گسترش پیدا می کند . گاه در مورد موتیف یا کوچکترین المان صحبت می کند و در ادامه در خصوص نحوه پی گیری این قطعات ، تکرار آنها و شکلهایی که در مسیر شعر  دچار بسط و گسترش و بعضا جرح و تعدیل (مثلا زحافات)می شوند صحبت می کند . در بخش هایی نام فراز می گیرد ، شکلهای سوال و پاسخ ، تنش و رهایی و یا دیالوگ بخود می گیرد  و در نهایت باید در قالب مجموعه این چینش ها ، هدف نهایی که ارایه مقصود و هدف بیانی هنرمندانه است  ارایه شده و به سمع و نظر مخاطب برسد . بگذریم که حتی پس از جدا شدن اثر از هنرمند نیز هنوز کار شکل گیری هنر بخاطر اثرات متنوعی که در روح و جان انسان های مختلف بطرق مختلف بازتاب می یابد  به روش های مختلف به سرانجام و اثر گذاری می رسد .
      فرم هایی که در شعر با آن مواجه هستیم در بخشی به نوع غزل و قصیده و مثنوی و غیره تقسیم بندی می شوند و آنجا که قطعات و یا ریز موتیف ها مورد بررسی قرار می گیرند اسم هایی مثل افاعیل  و ارکان عروضی به خود می گیرند . اینکه این ریز موتیف ها چگونه پشت هم ردیف می شوند ، تکرار می شوند ، بسط می یابند ، بلند و کوتاه می شوند و یا در بخش هایی تغییراتی در قالب اختیارات شاعری می یابند ما را به اوزان عروضی می رساند که برای نام گذاری و کتابت آنها از زمانی در گذشته ای ،که نمی دانم چه زمان مرسوم شده است ، اسامی مانند آنچه  فعولن فعولن فعولن فعل را متقارب مثمن  محذوف می نامد  به خود می گیرد .
      حالا چرا در طول این همه سال شعرای ما بجای آن نیامده اند مثلا بگویند هشت بخشی ای که از دو بخش 4 تایی تشکیل شده و بخش چهارمش یک بخش کوتاه شده دارد و یا اینکه تتن تن تتن تن تتن تن تتن  و یا اصلا بیایند همان شکل های مشهور ل ـ ـ ل ـ ـ ل ـ ـ ل ـ  را بنویسند و اسامی مانوس تر با فرهنگ و دستور زبان و گویش فعلی فارسی رابرایش بگذارند بکنار  چون با این راه هم بخش هایی هنوز دچار صعوبت و مشکل بود . زیرا کیفیت کشیدگی هجا ها به سه تقسیم بندی کوتاه و بلند و کشیده ، کیفیت نسبی ای است که چه مقدار کشیده را مشخص نمی کند  و در بخش هایی که در بحر های معرفی شده مکثی در بیان شعر نیاز است مقدار مکث را در نوشتار مشخص نمی کند  . از لحاظ فرم و بسط و گسترش و نحوه برخورد با موسیقی شعر کلا تمام این کیفیت هایی که به نظرم روش نوشتاری با تمام مشقت های آن دارا می باشد نوعی تجدید نظر و یا اضافه کردن علایمی که بتواند این کیفیت ها را نمایش دهد خصوصا جایی که شعر از محل موضوعیت خود بعنوان یک ژانر مستقل به مرحله ترانه یعنی جایی که هماهنگی شعر (حالا در ژانر همراهی با موسیقی اسمش را ترانه بگذارید ) می رسد این عدم وجود علایم کافی برای ترسیم کیفیت بیان و ادا کردن کلمه در هماهنگی با موسیقی بسیار خودش را نشان می دهد .
      در مملکتی زندگی می کنیم که بخش مهمی از فرهنگ مکتوب ما در سیطره کلام و علوم کلامی بوده است و قطعا جایگاه شاعران و قدمای این مضمون خصوصا در زمینه کلاسیک چنان رفیع و بلند و باعث مباهات است که این نقص نگارشی که در دوره کاری آن بزرگواران خللی نبوده است و صدها سال ادبیات مکتوب و اشعار فاخر کلاسیک با همین روش نگارش شده است مطرح کردن این موضوع محلی از اعراب پیدا نکرده است  . اینکه این بزرگواران در زمان تشکیل این علوم و با وجود احاطه ایشان به زبان عربی آن را امری عادی و سبک می پنداشته اند آیا باید باعث آن باشد که اگر کاری در جهت ارتقای آن و یا تصحیح آن به روش های آسان تر بتوان انجام داد ، نباید به آن حتی فکر کرد؟
      به گستره ی هزاران سال نغمه ها و ترانه هایی در ایران زمین مانند دیگر نقاط دنیا وجود داشته است . بسیاری از این نغمه ها در مرور سالها و در نبود وسایل ضبط و یا خط نگارش از بین رفته اند و یا در انتقال سینه به سینه آنها بخش هایی با تغییراتی  باقی مانده اند که از میزان این تغییرات و دخل و تصرف ها هیچ اطلاع موثقی در دست نیست . از نخستین ساز بشری نزدیک به 50هزار سال می گذرد و این تقریبا محرز است که موسیقی ابتدا با آوازهای بشری شروع گردیده است بنابر این در ابتدا نیز با کلام همراه بوده است اما اینکه بشر برای نوشتن مکنونات خود ابتدا روشی برای کتابت سخن اختراع کرد مانع از این نشد که برای نوشتن موسیقی کاری نکند . نشانه هایی از تلاش هایی برای نوشتن موسیقی از 1400 سال قبل از میلاد در بابل کشف شده است که نشانگر تلاش های اولیه برای نوشتن آنچه که  خوانندگان و نوازندگان اجرا می کرده اند  می باشد . در طول قرون این روش ها ارتقا پیدا کردند تا اینکه در قرن هفدهم اولین خط الرسم های دقیق موسیقی مشخص و مورد استفاده قرار گرفت و در قرون بعدی رفته رفته به روش های فعلی ارتقا پیدا کرده و حتی اکنون نیز در حال ارتقا و تبیین روش هایی برای خواسته های موسیقی مدرن بشر می باشد . مطلب یاد شده نشان می دهد که معادل زمانی آن یعنی قرن یازدهم شمسی در اروپا رسم الخطی برای موسیقی وجود داشته است و این در حالی است که تا همین صد سال پیش با آنکه موسیقی در کشور ما وجود داشته و سینه به سینه تدریس و اشاعه داشته است مع الوصف بزرگان موسیقی این مملکت از رسم الخط جاری در اروپا آنطور که باید اطلاعی نداشته اند. در ابتدای ورود خط نت به دایره معلومات ایرانیان که در اثر هم نشینی موزیسین های ایرانی با افراد اروپایی اتفاق افتاد بسیاری از موزیسین های ایرانی در مقابل این پدیده مقاومت کرده و آن را برای موسیقی ایرانی کاری عبث و بی فایده تلقی کردند که نمی تواند کیفیت موسیقی ایرانی را ثبت و ضبط کند . تاریخ و گذشت زمان نشان داد که دستاورد های این روش به مراتب بیش از دوری جستن از آن بوده است . امثال کلنل وزیری ، خالقی ، صبا ، معروفی و در دوران نزدیک تر آقایان حنانه ، دهلوی و فخرالدینی و پژمان نشان دادند که جه موسیقی فاخری را می توان با استفاده از امکانات سازهای ایرانی ، ارتقا انها و هماهنگی لازم به وسیله خط نت انجام داد . امروز کمتر موزیسین موسیقی ملی و سنتی ما هست که در آموزشگاهی دوردست نیز با این خط آشنایی نداشته باشد . آنچه که خط موسیقی برای ما به ارمغان می آورد رفع همان کاستی هایی است که در خط نوشتاری فعلی برای خصوصا مکث ها و هماهنگی با موسیقی برای مکتوب کردن ترانه وجود دارد . اکثر ترانه سراهای ما برای نوشتن ترانه ای همراه با موسیقی ، به معر یا  وزنی که آهنگساز برای شاعر مشخص می کند و یا برداشت حسی از روی شنیدن موسیقی توسل می جویند و یا در بسیاری از موارد این آهنگسازان هستند که برای ترانه ای  نوشته شده موسیقی تدوین می کنند . بنابر این آنچه در پی آن هستم این است ابتدا این سوال را مطرح کنم که آیا برداشت من از نقص برای نوشتن تمام مشخصات شعر که بیان کننده تمام پارامترهای لازم برای کتابت موسیقی شعر است درست است ؟ آیا روش مناسب تری برای نوشتار آنچه قالب فرمی شعر است وجود ندارد و یا نمی تواند وجود داشته باشد ؟
      در اینجا و در صحبت هایی که دوستان متفاوتی مطرح کرده اند گاه به این موضوع بر می خورم که کسانی به محدودیت های وارد شده به روش فعلی برخورد می کنند و گذشتن از آن محدودیت را به نوعی نو آوری تلقی می کنند در حالی که شاید سوال در این جا باید مطرح شود که آیا روش های کتابت وزن و بسترها  و قالب های فرمی آن، جای بهتر و ساده شدن ندارند؟ در این صورت شاید بتوان قالب بزرگ تری برای کرانه وسیع شعر و ترانه مطرح کرد که پاسخگوی تمام نیازهای مطرح شده باشد بدون آنکه آنچه تاکنون بدست آورده ایم را بخواهیم از یاد ببریم و یا زیر سوال ببریم .
      درقدیم ها مرسوم بود وقتی کسی به قدرت و زور بازوی خود در محله غره می شد اولین کاری که می کرد مرشد و بزرگ و قلدر منطقه را به مبارزه می طلبید تا با زدن پشت او به خاک ، زور بازو و نشان دار شدن خودش را مطرح کند . در تاریخ اسطوره ای ایران هم در شاهنامه بارها دیده ایم که شاهان و ولیعهدان برای اثبات قدرت و اقتدار خود به مبارزه با رستم اعزام می شدند و البته رستم نیز که متکی به نیروی الهی و پشتیبانی مشیت الهی و البته پر سیمرغ بود هر بار از مهلکه سربلند بیرون می آمد . اینجا جا دارد که بحث را به سرانجام رسانم که موضوع این مباحث به خاک مالیدن روش های گذشته نیست که البته فکر خامی است اما فکر می کنم در جایی می توان از زبان موسیقی برای پوشش ضعف هایی که دامن گیر خصوصا بحث ترانه سرایی در ایران است استفاده نمود و روش حاصله می تواند به بحث شعر و ارتباط صحیح شعر و موسیقی نیز منتهی شود .
      امید دارم در ماه های آینده بتوانم به یاری دوستانی که در این سایت دارم دانش خود را در زمینه عروض و وزن و ارکان عروضی و البته اوزان به جایی برسانم که بتوانم با زبانی مشترک در مبحث شعر صحبت کنم . تا آن روز از دوستانی که این متن را می خوانند درخواست دارم پیش داوری نفرمایند و پشت حقیر را خاک مالی نکنند . احیانا اگر در منطق گفتار و عرایض بنده مطلبی مشاهده می کنند که بقولی اظهر من الشمس است و راهکارهایی در شعر برای آن پیش بینی شده و بنده ره به خطا می روم لطفا اصلاح نمایند و این مطلب را سوالی فرض بفرمایند که شخصی در طلب علم از محضر دوستان عالم تر مطرح نموده است . چون جایگاهی برای مطرح کردن این سوال نبود لاجرم بنده از بخش مقاله در این جا استفاده کردم که اگر مدیر محترم سایت صلاح دانستند در هر کجا که مناسب تراست مطرح شود .  باتشکر از همگی .-ویرایش 1 -11/06/1402

      ارسال پیام خصوصی اشتراک گذاری : | | | | |
      این پست با شماره ۱۳۸۸۰ در تاریخ شنبه ۱۱ شهريور ۱۴۰۲ ۱۲:۵۲ در سایت شعر ناب ثبت گردید

      نقدها و نظرات
      زهرا حکیمی بافقی (الهه ی احساس)
      دوشنبه ۱۳ شهريور ۱۴۰۲ ۱۶:۳۴
      خندانک خندانک خندانک
      پیام مفخم
      پیام مفخم
      پنجشنبه ۱۶ شهريور ۱۴۰۲ ۰۱:۱۲
      خندانک خندانک خندانک
      ارسال پاسخ
      سید محمدرضا لاهیجی
      جمعه ۱۰ شهريور ۱۴۰۲ ۰۵:۵۳
      سلام و درود

      از دید حقیر همه و همه چیزِ وزنهٔ شعر در وزن و عروض افاعیل نیست و نهایت صله ارحام شعر و افاعیل کمتر از ۵% است!

      به نظرم ۸۰% شعر پارسی در قریحگی‌ست، و ۱۵% در مطالعه میدانی و غیر میدانی ادبیات و تجربه و ۵% عروض و فروض آن!

      البته حقیر مقیّد به نگاه جهان‌شمول شعر، بدون وساطتت زبانم، چه آن زبان پارسی‌خوار باشد و چه لاتین و چه..ـ

      به نظرم دوران تک وطنی شعر سال‌هاست به پیکِ پایانی رسیده، و ورای توفیقات رسانه‌ای و تعاریف تکلیفی و غیر تکلیفی، شاعری در حداقل عمل برای دل خودش صاحب توفیق‌ست که مؤمن به فراوطنیّت باشد و رویکرد بی وطنی برای شعرش اختیار کند!

      شاعری که تنها به ملاقات افاعیل رود و هموند وطنی تک بُعدی باشد حتّی برای رضایت دل خودش نیز گام مهمی و در خوری بر نمی‌دارد چه رسد برای مخاطب کوششی کند!

      باور حقیر بر این است که همچنان که آموزش و پژوهش در باب شعر پارسی اهمیت دارد تحفیق و تنفس در آموزش‌های جهان‌شامل و جهان‌شمول لازم‌ست و واجب!

      شاعر امروز بایسته است به زبان مسلط باشد تا بتواند فرض مثال در جوار دیوان جانان جان حافظ و سعدی کمدی الهی Dante Alighieri را بخورد و بخواند، و همانطور که در پروشگاه پارسی نیاز به زیست دارد به پرورشگاه حیات ادبیات جهان رفته و بیآموزد!

      البته شاید نگاه بنده به عنوان فردی که زبان مادری‌اش پارسی نیست و از کشوری دیگرست وجه غلطی داشته باشد اما بد نیست به این عرض تأمل شود که جهان یک زبان برای شعر ندارد و بد نیست گاهی از شعار پرهیز و خرافه را دور بیندازیم و از این نگاه دست برداشته شود که بهتر از شعر شاعران ایرانی وجود نداشته و ندارد و نخواهد داشت!

      به نظرم افرادی صاحب این نگاهند که یا با شعر جهان آشنایی اصلاً و اساساً ندارند یا زبان ناشناسند، یا دچار ترکیبات اضافی خرافگی‌اند یا پامنبری افراد ناآگاهند که خود محقق و پژوهشگر نه تنها نیستند بلکه بله قربان‌گو و مستعمرهٔ تراوشاتِ ذهنی غلط غلوط دیگرانند!
      اميرحسين علاميان(اعتراض)
      اميرحسين علاميان(اعتراض)
      جمعه ۱۰ شهريور ۱۴۰۲ ۱۶:۳۴
      درود جناب لاهیجی گرانقدر خندانک نظرتان بسیار پخته و متین است. خندانک
      ارسال پاسخ
      سید محمدرضا لاهیجی
      سید محمدرضا لاهیجی
      شنبه ۱۱ شهريور ۱۴۰۲ ۰۷:۴۳
      سلام و درود جناب علامیان گرانقدر
      صبح و روزتان بهشت

      از لطف حضرتعالی سپاسگزارم
      افسانه پنام (مولد)
      افسانه پنام (مولد)
      شنبه ۱۱ شهريور ۱۴۰۲ ۱۹:۵۴
      درود برشما جناب لاهیجی بزرگوار خندانک
      ارسال پاسخ
      مهدی محمدی
      جمعه ۱۰ شهريور ۱۴۰۲ ۰۶:۳۸
      با سلام و عرض ادب و احترام خندانک

      بنده تقریباً در سن نوزده سالگی وزن را آموختم و ابتدا غزل می سرودم بعد شعر نیمایی و سپید و شعر کوتاه را یاد گرفتم. اکثر مردم ایران به خاطر علاقه ای که به شعر کلاسیک و دین و مذهب و عشق و عرفان و اخلاق دارند که مضامین اشعار کلاسیک ما هستند به شعر علاقه دارند. جنبه علاقه من به شعر نیز از همین مضامین زیبای شعر فارسی شروع شد واقعیت حتی در اشعار سپید خود نیز نمی توان تاثیر مضامین والای شعر کلاسیک را نادیده بگیرم و بیشتر سعی می کنم الهام بخش اشعارم باشد این مضامین.

      اما در خصوص وزن به زعم بنده حقیر که از پنج سال پیش در تلاش هستم وزن دیگری را احیاء نمایم که اشعار کهن فارسی به آن شیوه سروده شده است. اما متاسفانه در این پنج سال هنوز نتوانسته به موفقیتی برسم. به نظر می رسد جای تکیه در واژگان و محل سکون که خود می تواند تداعی وزن نماید و همچنین نحوه تند خوانی و کندخوانی هجاها می تواند محل تحقیق قرار بگیرد. هر زبانی ظرفیت های خاص خود را دارد. برای مثال زبان چینی به گونه ای است که وزن اشعارشون مبتنی بر زیری و بمی هجاها است. در بعضی از زبان ها شمارش ها را ملاک قرار می دهند. وزن عروض علاوه کمی است یعنی کوتاهی و بلندی هجاها مورد مطالعه قرار گرفته است. در علم موسیقی به چهار ویژگی اصوات توجه می شود. بسامد، دامنه، طول موج و شدت صوت. در خط موسیقی، محل ریتم، زیری و بمی صداها، ترتیب نت ها و سکوت ها و غیره مشخص شده است. اگر هدف وزن در اشعار ایجاد موسیقایی بوده است، هر کدام از این عوامل در موسیقایی اشعار تاثیرگذار است که تقریباً این مباحث مهجور مانده است.

      زبان موسیقی یک زبان جهانی است فرقی ندارد در کدام نقطه از جهان ایستاده باشی، وقتی موسیقی نواخته می شود هر فردی که موسیقی را بشنود می تواند از شنیدن آن لذت ببرد. شما ببینید ما در موسیقی حتی بتهوون را داریم که ناشنوا است. این موسیقی را که یک فرد ناشناس می نوازد انسان های زیادی را به وجد آورده است. یا مثلاً وقتی قرآن را قاریان خوانده اند، حتی ذکر شده است از صدای خوش قرآن حتی افرادی که عربی نمی دانسته اند به اسلام گرویده اند. موسیقی یک چنین کارکردی دارد. البته بنده حقیر در موسیقی سررشته ندارم مثال می زنم برای اینکه مسئله به ذهن تقریب پیدا کند. خب چنین علم و دانش قطعاً ستوده است. اما این هم یک مسئله است که ما روی موضوعات تا چه اندازه تعصب به خرج دهیم. در بعضی از موضوعات مرگ انسانی را با انکار موضوعی مشاهده می کنیم. برای مثال گالیله را به خاطر اینکه گفت زمین گرد است و به دور خورشید می چرخد سوازندند. تعصب چنین خصلتی دارد. مادامی که نسبت به موضوعی انسان متعصب شود، آن نظرات مخالف را برنمی تابد. حالا آن نظرات شاید خیلی هم مخالف نباشد اما جنبه اختلاف در ذهن فردی که تعصب به موضوعی داشته باشد خیلی بزرگ جلوه می کند. حالا مثلاً نحوه نمایش وزن عروض با صفر و یک. این را فیثاغورث فکر می کنم خیلی سال قبل گفته بود که جهان را ریاضیات تشکیل می دهد حتی فلاسفه بزرگی چون افلاطون هم پذیرفته اند در علم موسیقی نیز همین ریاضیات را داریم. بنابراین چرا اینقدر تعصب؟

      حالا بماند کیفیت زبان فارسی اساساً ساختار زبان فارسی و نحوه تشکیل واژگان پیوندی است درحالی که زبان عربی نحوه ساخت واژگان ریشه ای است. در زبان عربی فقط هجای کوتاه و بلند داریم و هجای کشیده نداریم مگر هنگام وقف در پایان مصراع. چون اساساً در زبان عربی التقای ساکنین ممنوع است. اما در زبان فارسی هجای کشیده داریم و حتی هجای کوتاه را بنا به اختیار اشباع تبدیل به هجای بلند می کنیم. وزن عروض مخصوص شعر عرب بوده است. البته خیلی مزیت ها دارد. مزیت هایش را نباید انکار کرد. اما ما این وزن را آورده ایم در زبان فارسی، قواعد را تغییر داده ایم باز هم مشکل سرودن حل نشده است کمیت هجاها را تغییر داده ایم اختیارات تعریف کرده ایم و الی آخر. در حالی که سلامت زبان فارسی خیلی برایمان مهم بوده است اما از این تعصب بر زبان فارسی کوتاه آمده ایم تا در شعر به موسیقایی برسیم. حالا نعوذ بالله خط قران که نیست. این همه گونه و سبک و قالب شعری برای چه بوجود آمده است؟ برای اینکه یک گونه ی شعر نمی تواند پاسخگوی تمام سلایق و تمام نیازهای تمام انسان ها باشد. این تنوع ها برای این بوجود آمده است که آن عزیزی که دوست دارد غزل بگوید غزل بگوید آن عزیزی که دوست دارد سپید بسراید سپید بسراید. آن عزیزی که دوست دارد نیمایی بسراید نیمایی بسراید. مشکل زمانی است که سپیدسرا، کلاسیک سرا انکار می کند و کلاسیک سرا، سپیدسرا را منکر می شود.

      متشکرم از مطالعه. خندانک
      تابنده باشید به مهر خندانک
      جواد کاظمی نیک
      جواد کاظمی نیک
      جمعه ۱۰ شهريور ۱۴۰۲ ۱۱:۱۰
      درودبرشما مهدی جان عزیزم بسیار عالی نوشتيد مطالب را احسنت خداقوت عزیزدلم دوستتتتتتتتتتتتتتتدارم قلمتان همیشه سبز ونویسا باشدعزیزدل دوستتتتتتتتتتتتتتتدارم 🪻🪻🪻🪻🪻🪻🪻🪻🪻🪻
      💙💙💙💙💙💙💙💙
      🩵🩵🩵🩵🩵🩵🩵
      💐💐💐💐💐💐
      🌼🌼🌼🌼
      💟💟💟
      ❤️❤️
      ❤️
      ارسال پاسخ
      افسانه پنام (مولد)
      افسانه پنام (مولد)
      شنبه ۱۱ شهريور ۱۴۰۲ ۱۹:۵۴
      درود برشما جناب محمدی بزرگوار خندانک
      ارسال پاسخ
      جواد کاظمی نیک
      جمعه ۱۰ شهريور ۱۴۰۲ ۱۱:۰۹
      درودبرشما پیام جان عزیزمممممم دوستتتتتتتتتتتتتتتدارم عزیزدلم بسیار مطالب مهمی نوشتيد احسنت برشما 🪻🪻🪻🪻🪻🪻🪻🪻🪻🪻
      💙💙💙💙💙💙💙💙
      🩵🩵🩵🩵🩵🩵🩵
      💐💐💐💐💐💐
      🌼🌼🌼🌼
      💟💟💟
      ❤️❤️
      ❤️خدا قوت بهت میگم دوستتتتتتتتتتتتتتتدارم عزیزدلم
      پیام مفخم
      پیام مفخم
      شنبه ۱۱ شهريور ۱۴۰۲ ۱۹:۲۱
      آقا جواد گل کسب فیص میکنم ...مقاله که نیست سوال است و از پاسخ ها بهره مند می شوم. خندانک خندانک
      ارسال پاسخ
      افسانه پنام (مولد)
      افسانه پنام (مولد)
      شنبه ۱۱ شهريور ۱۴۰۲ ۱۹:۵۵
      خندانک خندانک خندانک
      ارسال پاسخ
      عارف افشاری  (جاوید الف)
      جمعه ۱۰ شهريور ۱۴۰۲ ۲۱:۲۵
      خندانک
      افسانه پنام (مولد)
      افسانه پنام (مولد)
      شنبه ۱۱ شهريور ۱۴۰۲ ۱۹:۵۵
      خندانک خندانک خندانک
      ارسال پاسخ
      محمد باقر تسلی
      شنبه ۱۱ شهريور ۱۴۰۲ ۱۹:۰۰
      درود خندانک
      افسانه پنام (مولد)
      شنبه ۱۱ شهريور ۱۴۰۲ ۱۹:۵۳
      درود خندانک
      پیام مفخم
      شنبه ۱۱ شهريور ۱۴۰۲ ۲۱:۱۲
      با تشکر از تمام اساتید و بزرگوارانی که مطلب مرقوم می فرمایند یا ابراز محبت میکنند ،برای اینکه عزیزی را از قلم نیاندازم جمعی تشکر میکنم و جون قصدم ارتقای سواد خودم در کوران نظرات مطرح شده است ترجیحا شنونده و خواننده نظرات هستم .بزرگانی که نظر خود را ابراز می فرمایند منت بر بنده میگذارند و از ایشان بصورت ویژه تشکر میکنم. خندانک خندانک خندانک خندانک
      مسعود مدهوش
      شنبه ۱۱ شهريور ۱۴۰۲ ۲۲:۵۹
      درود بر شما جناب مفخم ارجمند🌼🪷🪷

      عارضم خدمت شما که زبان فارسی اساسا چون زبان اهنگین و زیبا گویشیست یکی از پنج زبان خوش آوای جهان می باشد.
      ابتدا اشعار فارسی فاقد وزن عروضی بوده و سپس تمام اشعار کلاسیک در قالبهای مختلف در مقام وزن عروضی قرار گرفته است.

      متاسفانه اوزان عروضی امروزه روز باعث شده که اشعار از حالت جوششی به کوششی و مهندسی سازی روی اورده است که بسیاری از اشعار فاقد زیبایی و طراوت است چون دست شاعر کاملا بسته است.

      از منظر بنده اشعار سنتی اگر بر ملودی و موسیقی بنشیند زیبایی ها و جلوه های زیادی را خواهیم داشت همانند اشعاری که توسط خوانندگان سنتی ایران خوانده شده و توسط مردم زمزمه میشود.
      در غیر این صورت استقبال از اشعار نو و ترانه و تصنیف به مراتب در جامعه بیشتر از کلاسیک است.
      موفق و بهروز بمانید🪷🌼🌼🌱☄️🌟
      پیام مفخم
      پیام مفخم
      يکشنبه ۱۲ شهريور ۱۴۰۲ ۱۷:۱۵
      تشکر دارم از ابراز نظرتون خندانک خندانک خندانک
      ارسال پاسخ
      تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.



      ارسال پیام خصوصی

      نقد و آموزش

      نظرات

      مشاعره

      کاربران اشتراک دار

      محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
      کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
      استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
      0