سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

اعضای آنلاین

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

شنبه 8 ارديبهشت 1403
    19 شوال 1445
      Saturday 27 Apr 2024
        به سکوی پرتاب شهرت و افتخار ،نجابت و اقتدار ... سایت ادبی شعرناب خوش آمدید مقدمتان گلباران🌹🌹

        شنبه ۸ ارديبهشت

        زنده به گور

        شعری از

        علی اسماعیلی

        از دفتر درنگ نخست نوع شعر غزل

        ارسال شده در تاریخ جمعه ۲۹ آبان ۱۳۹۴ ۱۶:۴۲ شماره ثبت ۴۲۲۹۱
          بازدید : ۱۳۵۲   |    نظرات : ۷۸

        رنگ شــعــر
        رنگ زمینه
        دفاتر شعر علی اسماعیلی

        صدای ارسالی شاعر:
        مرا ببر به اطاقت کنار شام و شبت
        به صرف خواندن یک شعر از کتاب تنم
        به فیلم دیدن ما روی مبل راحتی ات
        و خواب رفتن تو روی ژانری از بدنم
         
        وقوع حادثه ای نرم مثل ابریشم
        نفس کشیدنت از لابلای ته ریشم
        منی که با تو به پایان دگر نیندیشم*
        در این دقایق زیبای با تو ما شدنم
         
        یواش دست مرا توی دست می گیری
        نگاه من به تو با بغض های تکثیری
        شبیه خنده ی دیوانه های زنجیری
        حلول یک تنِ مرموز در تویی که منم
         
        شروع فصل جدیدی درون افکارم
        چقدر از همه ی خاطرات بیزارم
        چه حس ناب و لطیفی که دوستت دارم
        ولی به آخر شعرم دچار سوءظنم
         
        به جاده های شمالیِ سمت چشمانت
        به کوه های پر از پیچ و تاب گیلانت
        به پایتخت  قشنگت...به بام تهرانت
        که با وجود تو جایی نمی شود وطنم
         
        مسیر خانه ی من زیر شال سیالت
        بزرگراه گمی در به در به دنبالت
        دوباره درک من از لینچ های* اَشکالت
        به سورئال وجودت...اگر که دل بکنم
         
        به هم رسیدن رویا و واقعیت ها
        وبعد خواندن ما از دل وصیت ها
        تقابلی به بلندیِ درک نیت ها
        چه جور می شود از زندگی او بزنم؟
         
        بغل بکن تن رنجور و زخمدار مرا
        بخواه خواهش آغوش بی قرار مرا
        تمام کن شب اندوه بی شمار مرا
        بیا و جسم مرا در بیاور از کفنم...
         
        *مضراعی از روانشاد فروغ فرخزاد
        *دیوید لینچ:کارگردان سینما
        ۱۴
        اشتراک گذاری این شعر

        نقدها و نظرات
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


        (متن های کوتاه و غیر مرتبط با نقد، با صلاحدید مدیران حذف خواهند شد)
        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        کاربران اشتراک دار

        محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        0