سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

اعضای آنلاین

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

جمعه 7 ارديبهشت 1403
    18 شوال 1445
      Friday 26 Apr 2024
        به سکوی پرتاب شهرت و افتخار ،نجابت و اقتدار ... سایت ادبی شعرناب خوش آمدید مقدمتان گلباران🌹🌹

        جمعه ۷ ارديبهشت

        برگ پاییزی و عابر

        شعری از

        محمود مسعودي(ساده)

        از دفتر دل نگاري هاي ساده نوع شعر نیمائی

        ارسال شده در تاریخ يکشنبه ۶ مهر ۱۳۹۳ ۰۷:۲۲ شماره ثبت ۳۰۳۸۶
          بازدید : ۵۵۵   |    نظرات : ۱۱

        رنگ شــعــر
        رنگ زمینه
        دفاتر شعر محمود مسعودي(ساده)

        برگی از شاخه فتاد
        زرد و بی جان و خمیر
        آخرین روز سفر
        آخرین سطر امید
        عابری غوطه ور ثانیه ها
        دل تنگش به نیستان می برد
        برگ بی حوصله تر از هر روز
        با قلم موی خدایی ابدی
        در اتاق پرو پاییزی
         جامه اش رنگ حقیقت می زد
        باد غافل ز دل عابر و برگ
        نقشه ی حمله فراهم می کرد
        آب در حسرت آغوش به سوی ابدیت می رفت
        شاخه تنها شده بود
        نه بهاری و نه تابستانی
        که دهد سایه سردی به گلی
        که همه بال و پرش ریخته بود
        مادری همچو درخت
        غافل از باد خزان
        نوگلش راهی هجران می کرد
        زینت سبزه ی بستان می کرد
        آسمان تنها بود
        چشم بر خاک زمین که چه زیبا شده بود
        نور، آن قاصد خورشید خدا
        بهر ابراز وفا آمده بود
        پنجره وا که بگوید حرفی
        که کند همدردی
        که بفهمد غم سنگین درخت
        و بجوید دل همسایه خویش
        قطره ای منتظر قایق رنگینش بود
        شبنمی منتظر همسفر دیرینش
        عابر خسته به نعلین فشاری آورد
        جیغ زد برگ و به قربانگه تاریخ نشست
        آخرین لحظه ی مرگ
        با صدایی خش دار
        برگ با عابر گفت
        دیر یا زود تو هم می افتی
        باد آرام گذشت
        آب بی تاب نگشت
        پنجره بسته  و عابر راهی
        آسمان ابری شد
         چشم خورشید ببست
        عمر چند روزه ی یک برگ گذشت
        زیر پای پاییز تا ابد مدفون شد
        ۸
        اشتراک گذاری این شعر

        نقدها و نظرات
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


        (متن های کوتاه و غیر مرتبط با نقد، با صلاحدید مدیران حذف خواهند شد)
        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        کاربران اشتراک دار

        محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        0